خنده معاويه











خنده معاويه



روزي عمرو بن عاص وارد کاخ معاويه شد. معاويه با ديدن او شروع به خنديدن کرد. عمرو گفت: شادي و سرورت دايم بادا. به چه چيز مي خندي؟ گفت: از حمله علي بن ابي طالب عليه السلام يادم مي آيد. هنگامي که به تو حمله ور شد و تو با آن حيله از چنگال مرگ فرار کردي؟

عمرو گفت: مرا شماتت مي کني؟ عجيب تر از اين کار من، روزي است که علي عليه السلام تو را به مبارزه طلبيد. رنگت دگرگون شد و از سينه ات ناله برخاست و گلوگاهت ورم کرد. به خدا قسم اگر با او مبارزه مي کردي ضربه دردناکي به تو فرود مي آورد که خاندانت يتيم مي شدند و قدرتت از کفت مي رفت. پس بنابراين خيلي به خودت مغرور نباش و به من مخند.[1] .







  1. الغدير، ج 3، ص 296.