سرنوشت تلخ دشمنان حضرت علي











سرنوشت تلخ دشمنان حضرت علي



روزي حضرت علي عليه السلام از قصر خارج شد. در اين هنگام سواراني که شمشير حمايل داشتند و روپوش بر صورت و تازه از راه رسيده بودند، با آن حضرت روبرو شدند و گفتند: السلام عليک يا اميرالمؤمنين رحمة الله و برکاته السلام عليک يا مولانا علي عليه السلام پس از جواب سلام فرمودند: در اينجا از اصحاب رسول خدا چه کساني هستند؟ پس از دوازده تن از آنها برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا در روز غدير خم شنيدند که مي فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه... پس از آن حضرت به انس بن مالک و براء بن عازب که از اداي شهادت خودداري کرده بودند، فرمود: چه چيز مانع شد از اين که شما برخيزيد و شهادت دهيد؟ زيرا شما نيز آنچه را که اين گروه شنيده اند، شنيده ايد.

سپس فرمود: بارخدايا اگر اين دو نفر به علت عناد و دشمني، اين حقيقت را کتمان کرده اند،

آنها را به سزاي اعمالشان برسان و آنها را مبتلا کن.

پس از مدتي براء بن عازب نابينا شد و پس از نابينا شدن هنگامي که راه منزل خود را گم مي کرد و از مردم سؤال مي کرد با خود مي گفت: کسي که گرفتار نفرين نفرين شده چگونه راه به مقصود را در مي يابد؟

انس بن مالک نيز مبتلا به برص شد و گفته شده است هنگامي که علي عليه السلام طلب گواهي داير به گفتار صلي الله عليه و آله و سلم فرمود، نامبرده بهانه آورد که مبتلا برص فراموشي شده است. و علي عليه السلام فرمود: بارخدايا اگر دروغ مي گويد او را مبتلا به برص سفيدي کن که دستار او آنرا مخفي نسازد. پس چهره او دچار برص شد و پيوسته خرقه بر چهره خود مي افکند.[1] .







  1. الغدير، ج 2، ص 50.