رفتار عثمان با عمار ياسر











رفتار عثمان با عمار ياسر



در خزانه عمومي کيسه اي پر از جواهرات و زينت آلات بود. عثمان با آنها بعضي از افراد خانواده اش را آراسته کرد. در اين هنگام او را مورد انتقاد قرار دادند. چون خبر انتقادات مردم به گوش عثمان رسيد، در يک سخنراني گفت: اين مال خداست. آن را به هر که دلم بخواهد مي دهم و به هر که دلم بخواهد نمي دهم، تا کور شود چشم هر کس که نمي تواند ببيند.

عمار گفت: بخدا من اولين کسي هستم که چنين روشي را نمي تواند ببيند. پس عثمان گفت: اي پسر سميه! در برابر من گستاخي مي کني؟!و او را زد تا بيهوش گشت. بعد عمار گفت: اين اولين باري نيست که در راه خدا و بخاطر خدا مورد آزار و شکنجه قرار مي گيرم. عايشه مقداري از موهاي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يکي از لباساي ايشان را برآورده گفت: چه زود است و اين جامه اش و اين مويش که هنوز نفرسوده است را مي بينيد، اما شما سنتش را تغيير داده و بجاي آن سنت ديگري اختيار کرده ايد. در نتيجه، عثمان چنان خشمگين شد که حرف زدنش را نمي فهميد.[1] .







  1. الغدير، ج 17، ص 43.