فروش کتاب نفيس
آخرالامر فروختم، بخاطر ناتواني، فقر و دختران کوچکي که بر حال زارشان اشکبارم. نتوانم سيلاب ديده را بازگيرم و گويم سخن داغديده اندوهمند... شريف مرتضي با قرائت اين اشعار، نسخه را به او برگردانيد و 60 دينار را هم به او بخشيد.[1] .
ابن ملک فالي، نسخه اي در نهايت زيبايي از کتاب جمهره ابن دريد داشت، نيازش بر آن داشت که آنرا بفروشد، سيد مرتضي به شصت دينارش خريداري کرد و چون اوراق آنرا وارسي کرد، چند بيت شعر به خط فروشنده يافت به اين شرح: بيست سال تمام با اين کتاب مأنوس بودم. اينک فروختم. از اين پس اندوهم بسيار است و ناله ام جانگداز نپنداشتي که روزي آن را از دست بدهم. گر چه به خاطر دين به زندان ابد گرفتار شوم.