زورآزمايي











زورآزمايي



پادشاه روم دو مرد از سپاهيان خود را نزد معاويه فرستاد که آنها را نمونه نيرومندي و بلندي قد مردم روم نشان دهد. بگويد که اگر کسي مانند آنها داري من جمعي از اسيران و مقداري هديه برايت مي فرستم و گرنه بايد براي سه سال با من سازش کني. پس از آن که دو نفر نزد معاويه آمدند: معاويه گفت: کيست که در مقابل اين مرد نيرومند رومي قيام کند؟ گفتند: محمد بن حنفيه فرزند حضرت علي عليه السلام. او را آوردند.

محمد بن حنفيه مرد مرد رومي گفت: يا تو بنشين و دست خود را به من بده و يا من مي نشينم و دست خود را به تو مي دهم و هر يک از ما توانست آنکه نشسته است را از جاي برکند و بلندش سازد، او پيروز است.

مرد نيرومند رومي گفت: تو بنشين. محمد نشست و دست خود را در دست مرد رومي نهاد. او هر چه کرد نتوانست محمد را از جاي بلند سازد.

سپس محمد برخاست و مرد رومي نشست. اين بار محمد بلادرنگ مرد رومي را به هوا بلند کرد و به زمين زد و همگان تصديق کردند که او نيرومندتر از مرد رومي است. سپس قيس بن سعد بپا خاست و از جمع مردم به کناري رفت و شلوار خود را به آن مرد رومي داد تا بپوشد. وقتي که او شلوار قيس را به پا کرد. لبه شلوار به زمين مي کشيد و کمربند آن به بالاي سينه مرد رومي مي رسيد. مردان رومي به مغلوبيت خود اعتراف کردند. لذا پادشاه روم به آن چه که ملزم شده بود عمل کرد.[1] .







  1. الغدير، ج 3، ص 194.