قرض الحسنه











قرض الحسنه



قيس، جنسي را به مبلغ نود هزار به معاويه فروخت و آنگاه مناديان او در شهر مدينه فرياد برآوردند، که هر کس قرض مي خواهد به خانه سعد بيايد. چهل يا پنجاه هزار را وام داد و بقيه را به عنوان صله و جايزه بخشيد و از وام گيرندگان سند گرفت. بعد از چندي در بستر بيماري افتاد.

ولي افراد کمي به عيادت او رفتند. روي به همسر خود ننموده و گفت: به نظر تو علت اين که مردم کمتر به عيادت من آمدند چيست.

همسرش پاسخ داد: بخاطر اين که همگي از تو قرض دارند و تو طلبکار هستي. پس از آن صحبت، قيس، تمام اسناد را به صاحبانش رد کرد و قرض ‍ همگي را بخشيد و همگي را حلال کرد.[1] .







  1. الغدير، ج 3 و 150.