سيد حميري











سيد حميري



فضيل رسان مي گويد: روزي به خدمت جعفر بن محمد صلي الله عليه و آله و سلم رسيدم. تا شهادت عمويش زيد را به ايشان تسليت بگويم. پس از آن گفتم: اجازه مي دهيد که شعري از سيد حميري را برايتان بخوانم؟

فرمودند: بخوان!و من قصيده اي از سيد که در وصف خاندان پيامبر بود و ذکر مصيبتي از شهادت اهل بيت، خواندم پس از پشت پرده ها بانگ شيون شنيدم و اما فرمود: خدا شاعر اين شعر را رحمت کند. گفتم: قربانت گردم. من ديدم که او شراب مي نوشيد. فرمود: خدايش رحمت کند زيرا براي خداوند مانعي ندارد که او را به آل علي عليه السلام ببخشد. به راستي که گاهي از دوستدار علي عليه السلام نمي لغزد مگر آن که قدم ديگرش ثابت مي ماند.[1] .







  1. الغدير، ج 4، ص 63.