احترام به اهل بيت











احترام به اهل بيت



هنگامي که سلطان مسعود، ديوار و باروي نجف را ساخت. وارد حرم شريف حضرت علي عليه السلام شد. با ادب و احترام، آرامگاه را بوسيد. ابو عبدالله بن الحجاج در برابرش ايستاد و قصيده قافيه خود را خواند. چون به ابياتي رسيد که فحش و ناسزا نثار دشمن کرده بود، شريف مرتضي، علم الهدي با خشونت او را از خواندن اين گونه اشعار در حرم شريف علوي منع فرمود و او هم ساکت شد. چون شب شد، ابن الحجاج علي عليه السلام را در خواب ديد که به او مي فرمايد: اندوهگين مباش زيرا که مرتضي علم الهدي را فرستاديم براي معذرت خواهي بيايد، تا نيامده از خانه خارج مشو.

شريف مرتضي هم در آن شب، رسول اکرم را در خواب مي بيند که پيشوايان و امامان در اطراف ايشان نشسته اند در برابر آنان مي ايستد و سلام مي گويد و از پاسخ آنان، احساس سردي مي کند. به عرض مي رساند که سرور من! من فرزند و دوستدار شما هستم. اين سردي از چيست؟ مي فرمايند: به خاطر اين که شاعر ما را دلشکسته و غمين ساختي. بر توست که خود نزد او بروي و معذرت بخواهي و بعد او را برداشته به خدمت مسعود بن بابويه برده و از عنايت و شفقتي که به اين شاعر داريم، باخبرش سازي.

سيد مرتضي بي درنگ بر مي خيزد و به منزل ابو عبدالله رفته و در مي کوبد. ابو عبدالله از داخل منزل با صداي بلند مي گويد: همان سرور من که تو را به اينجا فرستاد، به من هم دستور داده از منزل خارج نشوم تا تو بيايي. سيد مرتضي داخل مي شود و بعد عذرخواهي به خدمت سلطان مي روند.

هر دو خوابهاي صادقانه خود را براي سلطان بازگو مي کنند و سلطان مقدم آنان را گرامي داشته و عطايايي به آنها مي بخشد.[1] .







  1. الغدير، ج 7، ص 168.