اعتراف به حقايق











اعتراف به حقايق



ابن الحجاج بغدادي از ديگر شاعران شيفته خاندان عصمت و طهارت بود که در قرن 4 مي زيست.

او در سخنوري و شعر مهارت کافي داشت.

او علاقمندان بسياري داشت، ولي دو تن از صالحان آن دوره بنامهاي محمد بن قارون و علي سورائي از شعر او عيبجويي مي کردند.

اين دو نفر هر دو خواب مي بينند که گويا به روضه شريف حسيني مشرف شده و فاطمه زهرا و ائمه ديگر همه در آنجا حضور دارند. در آنجا ابن الحجاج را مي بينند که در حال رفت و آمد است. به همديگر مي گويند که اين مرد چه گستاخانه در حضور پيشوايان راه مي رود؟ حضرت زهرا با شنيدن اين جمله ناراحت شد و مي فرمايند: «او را دوست بداريد، هر کس او را دوست نداشته باشد شيعه ما نيست. از اجتماع امامان نيز صدائي برخاست که هر کسي او را دوست نداشته باشد، مؤمن نيست»

محمد بن قارون مي گويد: هنگامي که از خواب برخاستم، از کردار گذشته خود ناراحت شدم.

ديري گذشت و من خواب را به دست فراموشي سپردم. تا اين که به زيارت سبط شهيد سلام الله عليها مشرف شدم. در راه جماعتي از شيعيان را ديدم که شعر ابن الحجاج را مي سرايند به آنها ملحق شدم و در کمال تعجب ديدم که علي سورائي هم در ميان آنهاست.

به او سلام کردم و گفتم: پيش از اين شعر ابن الحجاج را ناروا مي شناختي و روگردان بودي! اينک چه شده که به اشعار او گوش مي دهي؟

گفت: خوابي ديده ام که نظرم را عوض کرده است. خواب را برايم تعريف کرد و عين آن رويائي بود که من ديده بودم. من نيز جريان خواب خود را به او گفتم.

اين دو فرد صالح پس از آن زبان به ثنا و ستايش ابن الحجاج گشودند و اشعارش را نقل کردند.[1] .







  1. الغدير، ج 7، ص 107.