پاسخ قاطع











پاسخ قاطع



هنگامي که حسن بن اسماعيل به کوفه وارد شد و عنوان جلوس رسمي نشست: همگان به ديدنش رفتند. او فرمانده لشکري بود که در سال 250 يحيي بن عمر را به شهادت رسانده بود. کسي از بني هاشم نبود که به ديدن او نرفته باشد به جز علي بن محمد حماني که بزرگ و مفتي و شاعر آنها بود، او از ديدنش خودداري مي کرد، حسن بن اسماعيل از حال او جويا شد و علت نيامدنش را پرسيد و جمعي را براي احضارش فرستاد. وقتي حماني را آوردند:

پرسيد چرا از ديدن ما تخلف کردي، حماني چنان پاسخ قاطعي داد که گويا دست از زندگي شسته است، حماني به او گفت: آيا مي خواستي در اين فتح و پيروزي تو را تهنيت گويم؟


قتلت اعز من رکب المطايا
و جئتک استلينک في الکلام


«تو عزيزترين مرد عرب را کشته اي، آنگاه من بيايم و با تو شيرين سخني کنم و تبريک بگويم؟

براي من سخت است تو را ببينم. مگر وقتي که ميان ما شمشير آبدار حاکم باشد. ولي مرغي که شاهبالش شکسته فقط بر روي تپه ها پرواز مي کند»

حسن بن اسماعيل گفت: تو حق خونخواهي داري و من ناراحتي تو را منکر نيستم، او را خلعت بخشيد و با احترام به منزلش باز گردانيد.[1] .







  1. الغدير، ج 5، ص 113.