شاعران مؤمن











شاعران مؤمن



براء بن عازب گويد: به رسول خدا خبر آوردند که ابوسفيان بن حارث تو را نکوهش مي کند. عبدالله بن رواحه در مجلس حاضر بود و از پيامبر تقاضا کرد که به من اجازه فرما تا درباره اين گمراه شعري بسرايم، حضرت سؤال کردند که توئي سراينده آن شعر که با جمله «ثبت الله» شروع مي شود؟ عرض کرد: آري من سروده ام.


فثبت الله ما اعطاک من حسن
تثبيت موسي و نصرا مثل ما نصروا


«خداوند بر قرار دارد آنچه از حسن و نيکويي به تو عطا فرموده. چنانچه موسي را پابرجا داشت و تو را ياري کند، چونانکه آنها را ياري نمود»

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم براي او دعا فرمود: و گفت: که خدا به تو پاداش خير بدهد.

در اين هنگام کعب برخاست و مانند عبدالله تقاضا کرد که در رد ابوسفيان شعري بسرايد. حضرت فرمودند: تو صاحب آن شعري که سرآغازش جمله «همت» است؟ عرض کرد: آري من سروده ام که:


همت سخينه ان تغالب ربها
فليغلبن مغالب الغلاب


«سخينه خواست بر پرورش دهنده خود غالب گردد ولي چون ديگران چنگال خشم او در آمد» رسول خدا فرمود: خداوند پاداش تو را فراموش ‍ نمي کند. در اين هنگام حسان نيز به پا خواست و از پيامبر اجازه خواست که با شمشير زبان، گويندگان مشرک را به خاک مذلت و رسوايي بنشاند.

پيامبر فرمود: نزد ابوبکر برو از خصوصيات اخلاقي آن گروه کسب اطلاع کن و سپس آنها را هجو نما که جبرئيل در اين کار، يار تو است.[1] .







  1. الغدير، ج 3 و 18.