راس الحسين











راس الحسين



رأس الحسين در مصر يکي از عبادتگاهها و امکنه مقدس است که زائران بسياري دارد.

مردي بنام شمس الدين که از خدام آن مکان مقدس بود، نابينا شد.

او هر روز پس از نماز صبح کنار ضريح مي ايستاد و مي گفت: اي آقايم! من همسايه شما هستم که چشمهايم را از دست داده ام.

از خدا بوسيله تو مي خواهم که چشمهايم را به من برگرداني. او شبي خواب ديد که جماعتي به کنار قبر شريف آمدند. به او گفتند که آنان رسول خدا و اصحابش هستند که براي زيارت امام حسين عليه السلام آمده اند.

شمس الدين در جمع آنها داخل شد و آنچه را که در بيداري گفته بود، تکرار کرد.

امام حسين عليه السلام رو به جدش نمود و ماجراي شمس الدين را به عنوان طلب شفاعت برايشان نقل کرد.

رسول خدا به علي عليه السلام فرمود: به چشم او سرمه بکش. علي عليه السلام عرض کرد: اطاعت مي شود. آنگاه سرمه داني درآورد و به او گفت: جلو بيا. او هم جلو رفت. ميل سرمه دان را در چشم راستش کشيد که او احساس سوزش سختي نمود و از شدت درد، داد کشيد و بيدار شد.

و هنوز حرارت سرمه کشيدن را در چشمش احساس مي کرد. ولي ملاحظه نمود که چشم راستش باز شده است و بينائي اش را بدست آورده است. شمس الدين تا زنده بود با آن چشم خود مي ديد و اين همان نعمتي بود که او در صدد بدست آوردن آن بود.

آنگاه به شکرانه اين نعمت، فرش نفيسي را بافت. و به آرامگاه هديه کرد.[1] .







  1. الغدير، ج 9، ص 310.