از کرامات امام حسين
گفتند: اين خادم، گنجينه ها و دفينه هاي قصر را مي شناسد. او را گرفته و از او در مورد گنجهاي قصر پرسيدند. اما او جوابي نمي داد. پادشاه دستور داد که با شکنجه از او اقرار بگيرند. او را گرفتند و بر سرش سوسک هايي سياهي گذارده و با دستمال قرمزي بستند و اين از شديدترين نوع شکنجه ها بود. زيرا پس از ساعتي سر افراد سوراخ مي شد و آنها با وضع فجيعي جان مي سپردند. اما اين کار در آن خادم هيچ تأثيري نداشت. برعکس مي ديدند که سوسک ها مرده اند. سلطان احضارش کرد و با اصرار دليل آن را پرسيد. خادم پاسخ داد: علتي جز اين فکر نمي کنم که هنگامي که سر مبارک امام حسين عليه السلام را از شام به مصر مي آوردند. منهم شرکت کردم. و مدتي آن سر مبارک را بر بالاي سر خود را حمل کردم. پادشاه که تحت تأثير کرامات اين سر مبارک قرار گرفته بود، گفت: آري سري عظيم تر از اين چه خواهد بود. بنابراين آن خادم را بخشيد و آزاد کرد.[1] .
هنگامي که سلطان ملک ناصر، مصر را تصرف کرد و وارد قصر شد خادمي را به او نشان دادند که در دولت قبلي صاحب جاه و مقام و کليددار قصر بوده است.