در پيشي گرفتن او به ديگران در جمع آوري قرآن











در پيشي گرفتن او به ديگران در جمع آوري قرآن



22ـ عن ابن سيرين إن أبابکر لما بويع جلس عليّ في بيته فأتاه رجل فقال: إن علياً قد کرهک. فأرسل إليه فقال: أکرهتني؟ فقال: والله ما کرهتک غير أن رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم قبض ولم يجمع القرآن فکرهت أن يزاد فيه فآليت بيمين أن لا أخرج إلاّ إلي الصلاة حتي أجمعه. فقال: نعم ما رأيت.

ابن سيرين گفت: وقتي با ابوبکر بيعت کردند، علي در خانه اش نشست، پس مردي نزد او آمد و گفت: علي از تو ناراحت است، او علي را پيش خود خواند و گفت: آيا از من ناراحتي؟ گفت: به خدا قسم از تو ناراحت نيستم اين روايت ضعيف است چون ناراحتي امام از آن قوم از مسلمات تاريخ است.

جز اينکه پيامبر خدا از دنيا رفته و قرآن جمع آوري نشده، نخواستم چيزي بر آن افزوده گردد، پس

[صفحه 19]

قسم خوردم که از خانه بيرون نيايم جز براي نماز تا وقتي که آن را جمع آوري کنم. گفت: چه فکر خوبي!

23ـ السدي عن عبد خير، عن علي عليه السلام أنه رأي من الناس طيرة عند وفاة رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم فأقسم أن لايضع علي ظهره رداءً حتي يجمع القرآن؛ فجلس في بيته حتي جمع القرآن، فهو أول مصحف جمع فيه القرآن، جمعه من قلبه، و کان عند آل جعفر.

سدّي از عبد خير نقل مي کند که وقتي عليّ بن ابي طالب (ع) وضعيت بد مردم را به هنگام وفات رسول خدا (ص) ملاحظه کرد، سوگند خورد که عبا بر دوش نگيرد تا وقتي که قرآن را جمع آوري کند، پس در خانه اش نشست تا قرآن را جمع آوري کرد و آن نخستين مصحفي است که قرآن در آن جمع آوري شده است. او آن را از قلب خود جمع آوري کرد و نزد خاندان جعفر بود.

24ـ عن عکرمة قال: لما بويع لأبي بکر؛ تخلف عليّ في بيته فلقيه عمر فقال: تخلف عن بيعة أبي بکر؟! فقال: إِني آليت يميناً حين قبض رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم أن لا أرتدي برداء ألا إِلي الصلاة المکتوبة حتي أجمع القرآن فإني خشيت أن ينقلب القرآن.

عکرمه گفت: وقتي با ابوبکر بيعت کردند، علي تخلف کرد و در خانه اش نشست، عمر با او ملاقات کرد و گفت: آيا از بيعت با ابوبکر تخلف مي کني؟ او گفت: وقتي پيامبر از دنيا رفت سوگند خوردم که عبا بر دوش نگيرم مگر براي نماز واجب تا وقتي که قرآن را جمع آوري کنم، چون ترسيدم که قرآن تغيير پيدا کند.

25ـ عن يمان قال: لما قبض النبي أقسم علي- أو حلف- أن لا يضع رداءه علي ظهره حتي يجمع القرآن بين اللوحين، فلم يضع رداءه علي ظهره حتي جمع القرآن.

يمان گفت: چون پيامبر (ص) از دنيا رفت، علي سوگند خورد که عبا بر دوش نگيرد تا قرآن را ميان دو لوح جمع آوري کند، پس عبا بر دوش نگرفت تا قرآن را

[صفحه 20]

جمع آوري کرد.[1] .

26ـ عن محمد بن سيرين قال: نبّئت أنّ أبابکر لقي علياً رضي الله عنه فقال: أکرهت أمارتي؟ قال: لا ولکن آليت علي يمين أن لا أرتدي رداي إلاّ إِلي الصلاة حتي أجمع القرآن قال: فکتبه علي تنزيله، فلو أصبت ذلک الکتاب کان فيه علم کثير. قال محمد بن سيرين فسألت عکرمة فلم يعرفه.

محمد بن سيرين گفت: به من خبر داده شده که ابوبکر با علي ملاقات کرد و گفت: آيا از امارت من ناراحت هستي؟ گفت: نه ولي سوگند خورده ام عبا بر دوش نگيرم مگر براي نماز تا وقتي که قرآن را جمع آوري کنم. مي گويد: پس قرآن را مطابق نزول آن نوشت، اگر آن کتاب را به دست مي آوردم در آن علم فراواني بود. محمد بن سيرين مي گويد: آن را از عکرمه پرسيدم از آن آگاهي نداشت.

27ـ عن محمد بن سيرين قال: لما مات النبي صلي الله عليه وآله وسلم جلس علي في بيته فلم يخرج فقيل لأبي بکر: إِن علياً لايخرج من البيت کأنه کره أمارتک. فأرسل إِليه فقال: أکرهت إمارتي؟ فقال: ما کرهت إمارتک ولکني أري القرآن يزاد فيه فحلفت أن لا أرتدي برداء إلا للجمعة حتي أجمعه. قال ابن سيرين: فنبئت أنه کتب المنسوخ و کتب الناسخ في أثره.

محمد بن سيرين گفت: وقتي پيامبر از دنيا رفت، علي در خانه اش نشست و بيرون نيامد. به ابوبکر گفته شد که علي از خانه بيرون نمي آيد گويا که از امارت تو ناراحت است. ابوبکر کسي پيش او فرستاد که آيا از امارت من ناراحتي؟ علي گفت: من از امارت تو ناراحت نيستم ولي مي بينم که بر قرآن افزوده مي شود، پس سوگند خوردم که عبا بر دوش نگيرم مگر براي نماز جمعه تا آن را جمع آوري کنم.

ابن سيرين مي گويد: به من خبر داده شده که علي در آنجا منسوخ را نوشته و پشت سر آن ناسخ را آورده است.

[صفحه 21]


صفحه 19، 20، 21.








  1. اين روايت را ابن سعد هم نقل کرده: طبقات ابن سعد ج 2 ص 338.