من چنينم












من چنينم



«من چنينم» جمله اي است بسيار دشوار، چنانکه «من هستم» گفتنش دشوار است. اما «من چنينم» دشوارتر است، خيلي تجريد مي خواهد، خيلي رشد مي خواهد که بگويد «من اين هستم» بر نهادن خويش رويا روي خود، بدون تاثر از تمايلات و بدون تاثر از هواها و تموجات خود طبيعي، کاري است دشوار. آنان که توانسته اند بر انسان شناسي قاموس بشري چيزي بيفزايند کساني هستند که واقعا توانسته اند خود را بر نهند. براي شناخت اراده ي واقعي، يک بر نهادن فوق العاده عالي مورد نياز است، والا از رفتار شناسي و از نمودهاي عيني رفتار آدميان چکار مي ايد که بتواند حقيقت اراده، انگيزه ها و علل و اين بار الکتريکي بسيار دقيق و قوي را معنا کند. اين کار، بر نهادن مي خواهد. به تجريد والايي احتياج دارد. روان شناسي حرفه اي به ما چيزهاي فراواني مي آموزد و ما حق آن را پاس مي داريم، اما کساني که توانسته اند براي انسانها واقعيتي را مطرح کنند که آن واقعيت، هم بتواند «آنچنان که هستندشان» را بگويد و هم «آنچنان که بايستشان» را توضيح بدهد، اينها در سطح خيلي بالايي هستند و علي (ع) در بالاترين نقطه ي آن سطح است، بيان فرزند ابي طالب در باره ي «من» چنان

[صفحه 3]

است که گويي يک موجود عيني معني را با تمام اشراف و مالکيت بيان مي کند، نه يک پديده و نمود زود گذر رواني را.

چه بسا به نظر بيايد، يعني چه که يک انسان بگويد: «ما سککت في الحق مذارينه». يعني من از وقتي که حق بر من ارائه شده است، در آن ترديدي نکرده ام. اين جمله عظمتي دارد، به عمظت جهان هستي! شک نکرده ام! خواهيد فرمود خيلي ها با يقين و قطع از دنيا مي روند، عمرشان در يقين ود گم و قطع غوطه ور است، بله غوطه ور است در يقين هاي ابتدايي و يقين هاي عبور نکرده از پلها و فراز و نشيب و ترديدها و شکها. اما کيست که هشيار باشد بر هستي و بر خود بتواند بگويد: من اصلا شک نکرده ام. استدعا مي کنم بعد از ورق زدن اوراق تاريخ فکري دانشمندان شرق و غرب در اين جمله دقت بفرماييد، نه در گوشه اي از خانه که نهج البلاغه را باز کرده ايد و مي گوئيد: ما شککت في الحق مذارينه... في، جار- حق، مجرور- مذازينه...، نه. حقيقت اين سخن را با اين شوخي ها نمي توان يافت، بلکه اول بايد با دقت تمام مطالعه شود که در افکار بشري چه گذتشه است و کيست آن که از توفان شک و ترديد در امان باشد. و اين که فرزند ابي طالب (ع) با صراحت مي گويد: ما شککت في الحق مذارينه... چه ادعايي است.


صفحه 3.