چگونگي مصحف علي











چگونگي مصحف علي



درباره ي چگونگي اين مصحف، سخنان گوناگوني گفته اند. ابن النديم مي گويد: «من اين مصحف را ديدم و به مرور زمان اوراقي از آن افتاده بود و اين است ترتيب سوره ها در اين مصحف...» ولي اکنون در نسخه هاي موجود الفهرست اين قسمت بکلي افتاده[1] و معلوم نيست کدام دستي اين صفحات را از بين برده است. بدين ترتيب يکي از معتبرترين اسناد در اين باره از ميان برده شده است که اگر از بين نرفته بود بي گفتگو به روشن شدن تاريخ قرآن و مخصوصاً ترتيب نزول آيات و سير تدريجي احکام و بسياري از نکات و مطالب مهم ديگر کمک بسيار مؤثري مي نمود.

منبع ديگري که داريم تاريخ يعقوبي (ابن واضح) است. اين کتاب حوادث تا سال 252 هجري را دارد. کتاب بسيار معتبري هم هست. اما صد افسوس ترتيبي که او نقل مي کند با هيچ روايت و درايتي همخوان نيست. او مي گويد که علي (ع) قرآن را به هفت جز بدين ترتيب تقسيم کرده بود.[2] .

جزء 1: البقره 2؛ يوسف 12؛ العنکبوت 29؛ الروم 30؛ لقمان 31؛ حم السجده

[صفحه 6]

41؛ الذاريات 51؛ هل اتي علي الانسان 76؛ الم، تنزيل، السجدة 32؛ النازعات 79؛ اذا الشمس کورت 81؛ اذا السماء انفطرت 82؛ اذا السماء انشقت 84؛ سبح اسم ربک الاعلي 87؛ لم يکن 98. اين جز البقره است. شامل 886 آيه و 15 سوره.

جزء 2: آل عمران 3؛ هود 11؛ الحج 22؛ الحجر 15؛ الاحزاب 33؛ الدخان 44؛ الرحمن 55؛ الحاقه 69؛ سئل سائل 70؛ عبس 80؛ والشمس و ضحاها 91؛ اذا زلزلت 99؛ ويل لکل همزة لمزة 104؛ الم تر لايلاف 105 و 106. اين جز «آل عمران» است و شامل 886 آيه و 16 سوره.

جزء 3: النساء 4؛ النحل 16؛ المؤمنون 23؛ يس 36؛ حمعسق 42؛ الواقعه 56؛ تبارک الملک 67؛ يا ايها المدثر 74؛ أرأيت 107؛ تبت 111؛ قل هو الله احد 112؛ العصر 103؛ القارعه 101؛ السماء ذات البروج 85؛ التّين والزيتون 95؛ طس، النمل 27. اين جز النساء 886 آيه و 16 سوره است.

جزء 4: مائده 5؛ يونس 10؛ مريم 19؛ طسم، الشعرأ 26؛ الزخرف 43؛ الحجرات 49؛ ق والقرآن المجيد 50؛ اقتربت الساعة 54؛ الممتحنة 60؛ والسمأ والطارق 86؛ لا اقسم بهذا البلد 90؛ الم نشرح لک 94؛ والعاديات 100؛ انا أعطيناک الکوثر 108؛ قل يا ايها الکافرون 109؛ اين جز «المائده» 886 آيه و 15 سوره است.

جزء 5: انعام 6؛ سبحان 17؛ اقترب 21؛ الفرقان 25؛ موسي و فرعون 28؛ حم المؤمن 40؛ المجادلة 58؛ الحشر 59؛ الجمعه 62؛ المنافقون 63؛ ن والقلم 68؛ انا ارسلنا نوحاً 71؛ قل اوحي الي 72؛ المرسلات 77؛ الضحي 93؛ الهاکم 102. اين جز «انعام» است و 886 آيه و شانزده سوره دارد.

جزء 6: الاعراف 7؛ ابراهيم 14؛ الکهف 18؛ النور 24؛ ص38؛ الزمر 39؛ الجاثيه 45؛ الذين کفروا 47؛ الحديد 57؛ المزمل 73؛ لا اقسم بيوم القيامة 75؛ عمّ يتسألون 78؛ الغاشية 88؛ الفجر 89؛ الليل اذا يغشي 92؛ اذا جاء نصر الله 110. اين جز «الاعراف» 886 آيه و 16 سوره است.

جزء 7: الانفال 8؛ برأة 9؛ طه 20؛ الملائکة 35؛ الصافات 37؛ الاحقاف 46؛ الفتح 48؛ الطور 52؛ النجم 53؛ الصفّ 61؛ التغابن 64؛ الطلاق 65؛ المطفّفين 83؛ المعوذتين 113 و 114. اين جز «الانفال» 886 آيه و 15 سوره است.

[صفحه 7]

همه ي اين سورها 109 سوره است و پنج سوره اي که ياد داشت نشده عبارت است از: فاتحه الکتاب 1؛ الرعد 13؛ سبا 34؛ التحريم 66؛ العلق 96.

جز اين ترتيب، يعقوبي به ترتيب ديگري نيز اشاره مي کند که علي (ع) فرمود: قرآن به چهار جز نازل شد: يک چهارم درباره ي ما، يک چهارم بر دشمنان ما، يک چهارم مثَلها و يک چهارم محکم و متشابه.[3] .

اما واقع اين است که اين وصفِ يعقوبي و تقسيم بدان 7 جز بسيار غريب مي نمايد. چيزي که جمله ي مورخان و راويان گفته اند ترتيبي است بر حسب نزول و مشتمل بر شأن نزول و توضيح بسياري از مبهمات قرآن. اما اين وصف، همه ي آن سخنان را در هم مي ريزد. اين کوششي بوده که سوره هاي قرآني بر مبناي «سبع طِوال» هفت سوره ي اول قرآن به طور مساوي (از نظر شماره ي آيات) تقسيم گردد. طبيعي است که يک چنين تقسيم بندي بسيار تصنّعي به نظر برسد و کاري به نظر مي آيد بيشتر متناسب با کارهاي قرن سوم که کوشش در شماره کردن آيات و کلمات قرآن فراوان بوده است. وواقعاً از دانشمندي چون ابن واضح در يک چنين مورد مهمي، اين نوع منقولات بعيد مي نمود.

بيشتر اخبار و روايات حاکي از آن است که مصحف علي (ع) به ترتيب نزول گردآوري شد بود. يعني مثلاً اول سوره ي اِقرأ 96؛ بعد المدثر 74؛ پس از آن نون و القلم 68؛ سپس المزمّل 73.... تا به آخر. اما درباره ي اينکه شامل چه بوده و آيا تنها حاوي متن قرآن بوده و يا شأن نزول و ناسخ و منسوخ را نيز داشته است سخنان مختلفي گفته اند.

امام باقر (ع) فرمود: کسي از مردم نيست که بگويد قرآن را چنانکه خداوند نازل فرموده جمع کرده ام، مگر اينکه دروغ گفته باشد. قرآن را به ترتيب نزول کسي جمع و حفظ نکرد مگر علي بن ابي طالب.[4] اين سخن از اهل بيت است و آخرين سخن، ولي از جزئيات آن آگاهي بيشتري نداريم.

ابن اشته در مصاحف خود از ابن سيرين نقل مي کند که علي (ع) در مصحفش

[صفحه 8]

ناسخ و منسوخ را نيز نوشت و من در طلب آن بر آمدم و در اين خصوص به مدينه نوشتم، ولي به دست من نرسيد.[5] .

امين الاسلام شيخ طبرسي (م 548) نيز از سلمان فارسي (م 36) نقل مي کند که آن حضرت قرآن را مشتمل بر تنزيل و ناسخ و منسوخ نوشت.[6] شيخ مفيد در کتاب «الارشاد» و رساله ي «السرويّه» مي نويسد که علي (ع) در مصحف خود منسوخ را بر ناسخ مقدم فرمود و در آن تأويل بعضي آيات و تفسير آنها را به تفصيل نوشت.[7] مرحوم مجتهد زنجاني روايت محمد بن زيد بن مروان را نقل مي کند که[8] «قرآن را زيد بن ثابت زمان ابو بکر جمع نمود و در اين امر ابيّ بن کعب، عبدالله بن مسعود و سالم مولي ابي حذيفه با او مخالفت کردند، آن گاه عثمان برگشته و قرآن را به رأي و عقيده ي امير مؤمنان علي بن ابي طالب (ع) در مصحف جمع نمود».

روايت جالب توجهي هم هست که آن دو سوره ي «خلع و حفد» را به علي (ع) نسبت مي دهد: عبدالله بن زُرير غافقي تابعي محدّث[9] که شاهد صِفّين بود و سر سپرده ي خاندان نبوت، ديديم (ص 350) در برابر عبد الملک بن مروان خليفه ي اموي (86 -65) نيز چه موضع محکمي داشت. عبد الملک به او گفت: مي دانم که چه چيز تو را به دوستي ابو تراب علي (ع) واداشته، جز اين نيست که تو اعرابي خشکي (جاف). عبدالله در پاسخ او مي گويد: به خدا پيش از اينکه پدر و مادر تو با هم جمع شوند، من قرآن را جمع کردم و از علي بن ابي طالب (ع) دو سوره آموخته ام که او از رسول خدا فراگرفته بود. نه تو آنها را مي داني نه پدرت. آن گاه آن دو سوره ي «خَلْع و حَفْد» را که در مصحف

[صفحه 9]

ابن کعب آمده بود بر عبد الملک فروخواند.[10] .

در اينجا اعرابي خشکي مثل عبدالله بن زُرَير در برابر خليفه ي اموي مي ايستد و نه تنها از خود دفاع مي کند و بر دين خود غيرت نشان مي دهد که علم خود را هم با آن تندي و صلابت به رخ حاکم مغرور مي کشد، که پيش از آنکه پدر و مادر تو گرد آيند و نطفه ي تو بسته شود، من قرآن را جمع کرده ام.


بودم آن روز من از طايفه ي دُرد کشان
که نه از تاک، نشان بود و نه از تاک نشان


( ظ. سعدي )


شَرَبنا علي ذِکر الحبيبِ مُدامة
سَکرنا بها مِن قَبْلِ أنْ يُخْلقَ الکرْمُ


( ابن فارض )

نکته ي ديگري که اين گزارش در بر دارد، انتساب دو سوره ي «خلع و حفد» به امير مؤمنان (ع) است که از نبي اکرم آموخته، هر چند جاي ديگري نيامده که در مصحفش باشد و ديديم (ص351) که آنها را در قنوت نماز، آن حضرت مي خواند.

خلاصه اينکه گفته اند مصحف امير مؤمنان علي (ع) به ترتيب تاريخ نزول آيات گردآوري شده و شأن نزول آيات و اوقات نزول و تأويل متشابهات را داشته و ناسخ و منسوخ را تعيين کرده و عام و خاص و کيفيت قرائت را بيان مي داشته است.

اما اختلاف قرائتهايي که قاريان قرآن از مصحف يا قرائت امير مؤمنان (ع) باز گفته اند و به ما رسيده، بيشتر اختلاف لهجه اي و تجويدي است. جز سه مورد که يکي در سوره ي و العصر 103 است و اختلاف زياد است. دو مورد ديگر (در 32: 7 و215: 26) جملاتي به توضيح و تفسير اضافه دارد و ما واقعاً نمي دانيم که اين نسبتها تا چه حدّ مي تواند درست باشد. آنچه در سوره ي والعصر به علي (ع) نسبت داده شده با قرائت

[صفحه 10]

رايج کنوني فرق بسيار دارد؛ در صورتي که مي دانيم قرائت کنوني نيز به علي (ع) مي رسد. پس در اصالت اين نقل قولها جاي گفتگو بسيار است. گزارش ديگري از اين مصحف در ملحقات خواهد آمد.


صفحه 6، 7، 8، 9، 10.








  1. الفهرست، ص 28، ليپزيگ، ص 48، قاهره، ص 30 تجدد.
  2. تاريخ يعقوبي، ج 2 ص 154 -152؛ هوتسما، ج 2، ص 113 نجف، ترجمه ي فارسي مرحوم دکتر آيتي، ج 2، ص 16 -15. در شمارش سوره ها در هر جزئي چاپها با هم اختلاف دارند؛ مثلاً جز اول را 16 سوره و جز سوم را بعضي 17 سوره نوشته اند؛ در صورتي که جز اول 15 و جز سوم 16 سوره دارد. مرحوم آيتي رقم درست تر را ياد داشت کرده و تعداد سوره ها از آنجا نقل شد. در جز دوم هم اگر الم تر و لاًّيلاف را يک سوره به حساب بياوريم تعداد همان 15 سوره مي شود.
  3. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 154، ترجمه، ج 2، ص 16.
  4. بحارالانوار، ج 92، ص 88؛ الوافي، ج 2، ب 72، ص 130.
  5. اتقان، ج 1، ص 204، نوع 18؛ ابن سعد، ج 2، ص 101 -2، تأسيس الشيعه، حسن صدر، ص 317 -316.
  6. رجاءالغفران في مهمات القرآن چاپ شيراز 1331 ه. ق.
  7. بحار، ج 92، ص 88.
  8. ترجمه ي تاريخ قرآن 77 چاپ 1317 ش.
  9. الطبقات الکبري، ابن سعد، ج 7، ص 200 -2؛ تهذيب ابن حجر، ج 5، ص 217؛ حسن المحاضره ي سيوطي، ج 1، ص 105؛ اتقان، ج 1، ص 226.
  10. اتقان، ج 1، ص 226، نوع 19 از طبراني؛ تهذيب التهذيب ابن حجر، ج 5، ص 216.