رجوع از وحدت به كثرت، رمز ناله هاي امام علي












رجوع از وحدت به کثرت، رمز ناله هاي امام علي



من واقعاً نمي دانم راجع به حضرت امير از کجا شروع کنم؛ مسأله ي بغرنجي است؛ مسأله اي نيست که انسان بتواند بفهمد اين همه ناله هايي که ايشان مي زده است، سر در چاه مي کرده ناله مي کرده، هر جا مي رسيده ناله مي کرده، اين دعاهايي که از ايشان وارد شده است که در آن، آن همه ناله است، اينها چي است. آيا حضرت امير- سلام الله عليه- براي خاطر اينکه توجه به اين دنيا دارد و از مرتبه ي وحدت به سوي کثرت آمده است، اين قدر فرياد مي زند؟ آيا توجه به کثرت موجب اين همه فرياد ايشان است؟ آيا در آن ناله هاي شب و در آن چاهها، که ايشان ناله مي زده است و در آن مواردي که ايشان با خداي تبارک و تعالي مناجات مي کرده است، راجع به اين معني بوده است؟ راجع به اين بوده است که خدايا، مرا از جوار خودت بر گرداندي به عالم کثرت؛ و همان حرفي که رسول اکرم (ص) فرمودند؛ از ايشان نقل شده است که «يغان علي قلبي و اًّنِّي لاَ سْتَغْفِرُ الله في کلِّ يومٍ سبعينَ مرْ»[1] اين «يغان علي قلبي»، يعني همين طوري يک کدورت حاصل مي شده يا همين رجوع به کثرت کدورت بوده؟

توجه به اين عالم طبيعت با اينکه در نظر آنها جلوه ي خداست، مع ذلک، از آن جلوه ي

[صفحه 2]

باطني و از آن مرتبه ي غير حضرت الوهيت، آنها را واداشته است. از اين جهت ناله مي زدند. اين مسأله است که ما نمي توانيم ادراکش را بکنيم. ما خيال مي کنيم که اين حرفهايي که فلاسفه مي گويند، اين حرفهايي که عرفاي علمي مي گويند، اين حرفهايي که حکما مي گويند، اينها نمونه اي از اين مسائل است، نمونه اي از آن مسائلي است که براي ولي اعظم، ولي الله اعظم و براي اولياي بزرگ خدا حاصل شده است. اينها همه مسائل علمي است؛ مسأله عرفان علمي، فلسفه ي علمي و حکمت علمي. اينها علمي است، غير آن معنايي است که بايد باشد. يافتن، مسأله ي ديگري است و غرق شدن در آن مسائل مسأله ي بالاتر و محو شدن در همه ي مسائل، مرتبه بالاتر و صعق[2] [که] از برايشان حاصل مي شده است، اين از بالاتر و رجوع از آنجا براي آنها مشکل بوده است، دردناک بوده است. هيچ دردي بالاتر از اين نبوده است که از آن مرتبه ي غيب، از آنجايي که لقاي خداست، بدون اينکه کسي در کار باشد، بدون اينکه خودشان هم در کار باشند، از آنجا وقتي برگشت مي کنند به اين عالم، خوب اين خيلي سخت است برايشان.

اين مسأله در همه ي اولياي خدا بوده است، از حضرت آدم تا رسول خدا. و اين يک مطلبي است که ماها نمي توانيم ادراک کنيم. ما جز اينکه همين چيزهايي [را] که مربوط به همين عالم است، همه اش طبيعي است، حتي عرفان هم طبيعي است [نمي توانيم درک کنيم]. حتي حکمت هم طبيعي است و حتي فلسفه هم طبيعي است؛ همه ي اينها يک امور طبيعي است. ما در همين حدود [درک مي کنيم]. آني که غايت آمال عارفين بوده همين بوده است؛ عارفين علمي، اين غير آني است که آنها ادراک مي کردند. ما درباره ي او چه مي توانيم بگوييم؟

البته وقتي رجوع به کثرت هم مي کردند، مصيبتهايي که برايشان و بر مسلمين وارد مي شده است، آن هم کمرشکن بوده. آنها همه ي مصايب را داشته اند، منتها مصايب معنويشان غلبه داشته است بر هه چيزها. رجوعشان از عالم صعق، صحو،[3] از عالم

[صفحه 3]

محو[4] به عالم صحو، اين رجوع برايشان مشکل بوده است، دردناک بوده. اما وقتي رجوع کردند، آنها چون مظهر رحمت خدا هستند، مي خواهند همه ي مردم سعادتمند باشند. وقتي مي بينيد که مردم اين طور هستند، مردم دارند دسته دسته به جهنم مي روند، دسته به دسته براي خودشان جهنم تهيه مي کنند، آنها از اين رنج مي برند، حتي... براي اينکه کفار هم به جهنم مي روند، آنها رنج ببرند. آنها رحمت هستند. يا وقتي ملاحظه مي کند که حکومت عدل مي خواهد تشکيل بدهد، آن وقت براي حکومت عدل، آن قدر رنج مي برد و آن قدر سيلي مي خورد! اين هم رنج دارد، نه از باب اينکه براي خودش؛ براي اينکه مي خواهد مردم را به عدالت برساند و مردم زير بار نمي روند. اين چيزي است که از صدر عالم تا آخر هست.[5] .


صفحه 2، 3.








  1. «کدورتي بر قلب من حاصل مي شود و من در هر روز هفتاد بار استغفار مي کنم». مستدرک الوسائل، ج5، ص320، باب 22، ح2.
  2. بيهوشي.
  3. بيداري.
  4. فنا شدن.
  5. سخنراني به مناسبت عيد سعيد غدير خم، تهران، 23/ 5/ 1366 (18ذي الحجه 1407)- صحيفه ي امام، ج 20، ص 361 -359.