ديدگاههاي فلسفي علي در نهج البلاغه












ديدگاههاي فلسفي علي در نهج البلاغه



دومين جهت بررسي در نهج البلاغه، بعد تقلي و فلسفي است. آنجا که سخن علي (ع) در نهج البلاغه اوج مي گيرد، عرصه ي خدا شناسي است. امام (ع) گاهي درباره ي موجودي مثل: مورجه، خفاش، ملخ و طاووس و يا موجودات خاصي سخن بميان مي ورد، اما گاهي که اوج مي گيرد، درباره ي اين که خدا اول است، آخر است، ظاهر است، باطن است، مطلق است، بسيط است، بي نهايت است، کلام را به کمال مي رساند.

ابن ابي الحديد مي گويد: «قبل از اسلام، عربها اگر سخن مي گفتند درباره ي شراب شتر، جنگ و اين چيزها بود. براي آنان ملائکه و آسمان، خدا و الهيات، بحثهاي تقعلي و فلسفي، اصلا مطرح نبود. علي (ع) اولين کسي است که در حکمت الهي در بحثهاي فلسفي، اوج سخن را تا به اين حد رسانده است». و اين يکي از فصلهاي بسيار بسيار مهم در نهج البلاغه است. ببينيد، براي نمونه در خطبه ي 28 مي فرمايد: «سبق الاوفات کونه...» اين تنها چند جمله است و همين چند جمله را شارحان نهج البلاغه هر يک بنحوي تفسير کرده اند. ابن ميثم بحراني، طوري معنا کرده، ملا صدرا طور ديگري بيان کرده، ابن ابي الحديد نوعي بيان و تفسير کرده، خويي طوري بيان کرده، محمد جواد مغنيه طور ديگر. اين چند جمله به اندازه اي در بحث خدا شناسي و حکمت الهي کامل و جالب است که اين همه آراء گوناگون را در خود جمع کرده است و اين، نمونه اي از کلمات امام (ع) است.