فصاحت و بلاغت علي در نهج البلاغه












فصاحت و بلاغت علي در نهج البلاغه



اولين ديدگاهي که بايد از آن به نهج البلاغه نگريست به عقيده ي بنده فصاحت و بلاغت علي بن ابي طالب (ع) است. چون در تمام کلمات و سطور و صفحات اين کتاب، فصاحت و بلاغت، شيوائي الفاظ و حلاوت و جذابيتي مي بينيم که بعد از کلام خدا و پيغمبر خدا هيچ کلامي را پيدا نمي کنيم که اين اندازه جذاب و با حلاوت، و در عين حال لطيف باشد. روي همين جهت، اولين فصل بحث بايستي فصل فصاحت و بلاغت باشد.

براي نمونه شاهدي از يکي از شارحان نهج البلاغه به نام ابن ابي الحديد که خود از علماي اهل تسنن است و شرحي در 20 جلد نوشته و عمري را با اين کتاب سر و کار داشته، و به گفته ي خودش 50 سال در نهج البلاغه کار کرده، بياوريم. ابن ابي الحديد در جلد 11 شرح نهج البلاغه در شرح خطبه ي 212 مي گويد:

حضرت علي (ع) بعد از اين که آيات: «الهيکم التکاثر حتي زرتم المقابر» سوره ي 102 قرآن را تلاوت فرمود، خطبه ي بسيار غرايي در زمينه ي عبرت آموزي بيان فرمود.

و اضافه مي کند:

کسي که مي خواهد به وعظ و نصيحت و بيم دادن و هراسان ساختن، به قصد بيداري و تنبيه بپردازد، کسي که مي خواهد دلهاي سنگين را به لرزه در بياورد و چهره ي واقعي دنيا را نشان بدهد، مي بايد که در اين خطبه دقت کند و به پيروي از چنين

[صفحه 3]

خطبه ي فصيح و شيوايي سخن بگويد. هر کس که در اين فصل از نهج البلاغه دقت کند، در مي يابد و مي پذيرد که معاويه، درست مي گويدکه: «کسي جز علي راه فصاحت را براي قريش ايجاد و هموار نکرد. اگر تمام فصحاي عرب در يک مجلس فراهم آيند و اين خطبه، خوانده شود، جاي آن دارد که همگي به سجده بيفتند».

باز ابن ابي الحديد مي گويد:

و اين همان است که بر گروهي از شعرا به هنگام شنيدن اشعار علي ابن رقا، يکي از شعراي معروف، گذشت، هنگامي که اشعار علي ابن رقا را بر عده اي از ادبا خواندند تمام شعرا به سجده در افتادند. از آنها پرسيده شد که: چرا سجده کرديد؟ گفتند: چنان که در قرآن مواردي هست که وقتي افرادي قرآن را مي خوانند يا کلمات قرآن را مي شنوند، به سجده مي افتند، در نهج البلاغه و اشعار شعرا هم جاهايي هست که وقتي افراد فصيح، فصاحت شناس، بلاغت شناس، به آنجا مي رسند، بايد به سجده بيفتند.»، بعد اضافه مي کند که: «من در شگفتي و اعجاب فراوان فرومي روم از اين که مردي وقتي در کشاکش نبرد، خطابه هايي ايراد مي کند که کلماتش متناسب با طبيعت شيران و پلنگان است، در عين حال، هنگامي که لب به موعظه و اندرز مي گشايد، کلماتش نمايانگر طبيعتي چون طبيعت زهاد است. راستي شگفت آور است که علي بن ابي طالب (ع) گاهي به صورت قهرمانان بزرگ تاريخ در مي آيد، گاهي در جلوه ي سقراط، فيلسوف يوناني و گاهي با صفات مسيح بن مريم جلوه مي کند». و بالاخره مي گويد: «به تمام مقدسات عالم سوگند ياد مي کنم که من 5 سال است که مرتب اين خطبه را خوانده ام و تاکنون بيش از هزار مرتبه اين خطبه را خوانده ام و در تمام اين سالهاي طولاني و در هر بار خواندن، اثر تازه اي از تاثر و خوف در روح و لرزه ي جديدي در قلب و اعضايم ايجاد کرده است. هر بار و هر زمان که در مضمون اين خطبه دقت کرده ام، حالات و اوضاع دسته اي از نزديکان و بستگان خودم را مجسم ديده ام.

مورد ديگر: ابن ابي الحديد در شرح خطبه ي 108 مي گويد:

افراد دقيق و باريک بين بايد به جلال و عظمت کلمات اين خطبه که رعب و مهابتي خاص در دل انسان ايجاد مي کند، به دقت بنگرند تا تاثير کلام شيوا و بليغ را احساس کنند. و براستي پسر ابوطالب چقدر خدا را ياري کرد و به اسلام خدمت نمود، گاهي با دست و شمشيرش، گاهي با زبان و منطقش و گاهي با قلب و فکرش و اگر از جهاد و جنگ به سخن به ميان آيد علي ابن ابي طالب سيد المجاهدين و المحاربين است. اگر از وعظ و تذکير سخن بگويم او ابلغ الواعظين و المذکرين است، اگر از خطبه و تفسير سخن به ميان بيايد او رئيس الفقها و المفسيرين است و اگر از توحيد سخن بگوييم، او امام اهل عدل و موحدين است.

[صفحه 4]

ليس علي الله بمستنکر
ان يجمع العالم في واحد


آري از خداوند شگفت نيست که جهاني را در وجود يک فرد، اين چنين جمع کند.


صفحه 3، 4.