دو نظريّه معروف











دو نظريّه معروف



براي علم و آگاهي، تعريف هاي گوناگوني کرده اند که ارزيابي درست هر کدام، نقش تعيين کننده اي در مبحث علمي دارد.

برخي علم را با تئوري ها و انواع نظريّه ها و برداشت ها و نتيجه گيري ها، يکسان مي دانند و معيار و ملاک ثابت و روشني براي مَحک زدن فرضيّه ها و تئوري ها ندارند.

و چون فرضيّه ها و تئوريها کهنه مي شوند و جاي خود را به فرضيّه هاي جديد مي سپارند، و هر روز «کهنه» به «نو» تبديل مي گردد، باور کرده اند که:

علم انسان به جهل تبديل مي شود.

و دانش بشري ثبات و قوامي ندارد.

در نتيجه انسانها همواره در حال تجربه و آزمايش قرار دارند و نمي توانند به تکيه گاههاي ثابتي تکيه زنند.

زيرا با روش هاي تجربي (پراگماتيسمي) و اصالت عمل (پوزيتويسم) نمي توانند همه واقعيّت هاي نظام هستي را کشف کنند، و به آنچه که شناختند و کشف کرده اند نيز نمي توانند پاي بند باشند و به آنها اصالت بخشند.

امّا ديدگاه توحيدي پيامبران الهي و اسلام، و ديدگاه نهج البلاغه، نسبت به علم و آگاهي داراي معيارها و ملاکها و باورها و اصول فکري جاودانه اي مي باشد.

در اين تفکّر:

الف- واقعيّت هاي ثابت گوناگوني در سراسر نظام هستي موجود است.

(مانند فرمول پيدايش آب، که از هيدروژن و اکسيژن پديد مي آيد)

ب- واقعيّت ها را مي توان شناخت.

ج- روش ها و شيوه هاي دقيقي براي شناخت واقعيّت ها وجود دارد.

د- چون واقعيّت ها اصيل و جاودانه اند شناختي که بر اساس واقعيّت ها باشد ثابت و جاودانه است.

(فرمول پيدايش آب تغييرپذير نيست)

بنابراين علم و آگاهي جاودانه، باورهاي جاودانه، فرمول هاي جاودانه، محاسبات جاودانه، تحليل ها و راه حل هاي جاودانه، وجود دارد، و کهنگي نخواهد پذيرفت.

و همواره در طول عصرها براي همه نسل ها قابل استفاده خواهد بود.

چون واقعيّت ها وجود دارند و قابل شناخت مي باشند، بشر توانسته است به انواع علوم و فنون آگاهي پيدا کند، انواع محاسبات را بشناسد و جهان را با انواع اختراعات خود دچار تحوّل چشمگيري سازد، و هر روز مراحل تازه اي از راه تکامل را به خوبي بپيمايد.

اگر واقعيّت ها وجود نداشت و قابل شناخت نبود و يا جاودانه نبود، و هر روز «کهنه» به «نو» تبديل مي شد، از اختراعات و اکتشافات بشري خبري نبود،

و شيوه هاي صحيح درمان و بهداشت وجود نداشت.

و راه هاي تکامل و ترقّي شناخته نمي شد.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نسبت به اين حقيقت فرمود:

اَيُّهَا النَّاسُ مَنْ سَلَکَ الطَّريقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِي التِّيْهِ

«اي مردم، آن کس که از راهي آشکار رود، به آب خواهد رسيد، و آن کس که از بي راهه رود منحرف شده، به حيرت و سرگرداني دچار خواهد شد.[1] .









  1. خطبه 201 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که اسناد و مدارک آن به شرح زير است:

    1- کتاب محاسن ص262 ح232: برقي (متوفاي 274 ه)

    2- کتاب غيبت ص9 وص27 مقدمة المؤلّف: نعماني (متوفاي 342 ه)

    3- بحارالانوار ج2 ص266 وج64 ص158: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    4- تفسير برهان ج 4 ص 260 ح1: علامه بحراني(متوفاي 1107 ه)

    5- کتاب مسترشد ص407/76 ط جديد: طبري شافعي (متوفاي 310 ه)

    6- کتاب ارشاد ص147 قديم: شيخ مفيد (متوفاي 413 ه)

    7- منهاج البراعة ج 2 ص 307: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    8- الغارات ج 2 ص 584: ابن هلال ثقفي (متوفاي 283 ه)

    9- بحار الانوار ج68 ص159 وج68 ص262: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    10- مشکوة الانوار ص75 ح10 فصل7: طبرسي (متوفاي 548 ه).