العلم بالغيب











العلم بالغيب



يَا أَخَا کَلْبٍ، لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ، وَإِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ. وَإِنَّمَا عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السَّاعَةِ، وَمَا عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِقَوْلِهِ:

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ، وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ، وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَکْسِبُ غَداً، وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ...»

فَيَعْلَمُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَي، وَقَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ، وَسَخِيٍّ أَوْ بَخِيلٍ، وَشَقِيٍّ أَوْ سَعِيدٍ، وَمَنْ يَکُونُ فِي النَّارِ حَطَباً، أَوْ فِي الْجِنَانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرَافِقاً. فَهذَا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ.

وَمَا سِوَي ذلِکَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ فَعَلَّمَنِيهِ، وَدَعَا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي، وَتَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوَانِحِي.

ترجمه: جايگاه علم غيب

اي برادر کَلبي! اين اخباري که اطّلاع مي دهم علم غيب نيست، علمي است که از دارنده علم غيب (پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم) آموخته ام، همانا علم غيب علم قيامت است، و آن چه خدا در گفته خود آورده که:

(علم قيامت در نزد خداست، خدا باران را نازل کرده و آن چه در شکم مادران است مي داند، و کسي نمي داند که فردا چه خواهد کرد؟ و در کدام سرزمين خواهد مُرد؟)[1] .

پس خداوند سبحان، از آن چه در رَحِم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقي آگاه است، و آن کسي که آتشگيره آتش جهنّم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم است، از همه اينها آگاهي دارد، اين است آن علم غيبي (ذاتي) که غير از خدا کسي نمي داند.

جز اينها، علومي است که خداوند به پيامبرش تعليم داده (علم غيب اکتسابي) و او به من آموخته است، پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم براي من دعا کرد که خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه ام جاي دهد و اعضاء و جوارح بدن من از آن پُر گردد.[2] .









  1. لقمان 34.
  2. خطبه 128 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد و مدارک آن به شرح زير است:

    1- کتاب المحاسن والمساوي ص 41: بيهقي شافعي (متوفاي 569 ه)

    2- کتاب أمالي: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    3- غررالحکم ج 329 / ج 3 ص 36: آمدي (متوفاي 588 ه)

    4- معدن الجواهر ص 226: کراجکي (متوفاي 449 ه)

    5- صحيح مسلم ج 8 ص 184: مسلم بن حجاج (متوفاي 261 ه)

    6- کتاب الفتن: نعيم بن حماد (متوفاي 228 ه)

    7- کتاب الفتن: ابن بزاز (متوفاي 249 ه)

    8- صحيح بخاري ج 4 ص 34: بخاري (متوفاي 26 ه)

    9- بحارالانوار ج32 ص250 ح197 ب4: مجلسي (متوفاي 1110 ه).