خبر از خيانت عمر سعد











خبر از خيانت عمر سعد



روزي حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در جمع اصحاب فرمود:

سَلُوني قَبْلَ اَنْ تَفْقِدوُني، فَوَاللَّهِ لا تَسْأَلوُني عَنْ شَيْيٍ مضي وَ لا عَنْ شَيْيٍ يَکوُنُ اِلاَّ نَبَّأْتُکُم بِهِ

«بپرسيد از من قبل از آنکه مرا نيابيد، سوگند به خدا چيزي از گذشته يا آينده نمي پرسيد مگر آنکه به شما خبر خواهم داد.»

هزاران افسوس که دانش پژوهان ژرف نگر، اندک بودند و قدرِ آن مجسَّمه علم و تقوا را نمي شناختند.

سعد وقّاص بلند شد و گفت:

اي علي! بگو در سر و صورت من چند تار مو وجود دارد؟

(حال اگر امام تعداد واقعي موهاي او را مي فرمود، آيا او مي توانست درک کند که عدد کامل است يا ناقص؟)

امام علي عليه السلام فرمود:

فرزندي در خانه تو در حال رشد کردن است که فرزند من حسين را در کربلا به شهادت مي رساند.

و اين را بدان که خال موئي در سر و صورت تو وجود ندارد، جز آنکه شيطاني در ريشه آن لانه کرده است.[1] .

سعد وقّاص مي خواست فضيلت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را زير سئوال ببرد، امّا امام با طرح يک خبري غيبي او و خاندان او را رسوا کرد و در آينده، همه ديدند که عمر سعد به عنوان فرمانده کلّ نيروهاي عبيداللَّه بن زياد، به کربلا رفت و امام حسين عليه السلام و يارانش را به شهادت رساند.









  1. بحارالانوار ج42 ص146 و 147 - و - معالم المَدرستين ج3 ص135.