الطرق الي معرفة اللّه











الطرق الي معرفة اللّه



أَنْشَأَ الْخَلْقَ إنْشَاءً، وَابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً، بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا، وَلَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا، وَلَا حَرَکَةٍ أَحْدَثَها، وَلَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا.

أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا، وَلأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا، وَغَرَّزَ غَرائِزَهَا، وَألْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا، عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا، مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَانْتِهَائِهَا، عَارِفاً بِقَرائِنِهَا، وَأَحْنَائِهَا.

ثُمَّ أَنْشَأَ - سُبْحَانَهُ - فَتْقَ الْأَجْواءِ، وَشَقَّ الْأَرْجَاءِ، وَسَکَائِکَ الْهَوَاءِ، فَأَجْرَي فِيهَا مَاءً مُتَلاطِماً تَيَّارُهُ، مُتَرَاکِماً زَخَّارُهُ. حَمَلَهُ عَلَي مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ، وَالزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ، فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ، وَسَلَّطَهَا عَلَي شَدِّهِ، وَقَرَنَهَا إلَي حَدِّهِ.

الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِها فَتِيقٌ، وَالْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ. ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا، وَأَدَامَ مُرَبَّهَا، وَأَعْصَفَ مَجْرَاهاَ، وَأَبْعَدَ مَنْشَاهَا، فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ، وَإِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ، فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السَّقَاءِ، وَعَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ. تَرُدُّ أَوَّلَهُ إلَي آخِرِهِ، وَسَاجِيَهُ إلَي مَائِرِهِ، حَتَّي عَبَّ عُبَابُهُ، وَرَمَي بالزَّبَدِ رُکَامُهُ، فَرَفَعَهُ فِي هَواءٍ مُنْفَتِقٍ، وَجَوٍّ مُنْفَهِقٍ، فَسَوَّي مِنْهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ.

جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً، وَعُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً، وَسَمْکاً مَرْفُوعاً، بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا، وَلَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا. ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْکَوَاکِبِ، وَضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ، وَأَجْرَي فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً، وَقَمَراً مُنِيراً: فِي فَلَکٍ دَائِرٍ، وَسَقْفٍ سَائِرٍ، وَرَقِيمٍ مَائِرٍ.

ترجمه: راه هاي خدا شناسي

خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فکر و انديشه اي، يا استفاده از تجربه اي، بي آن که حرکتي ايجاد کند، و يا تصميمي مضطرب در او راه داشته باشد جهان را آفريد.

براي پديد آمدن موجودات، وقت مناسبي قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد، و در هر کدام، غريزه خاص خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد.

خدا پيش از آن که موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهي داشت، و حدود و پايان آنها را مي دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود

سپس خداي سبحان طبقات فضا را شکافت، و اطراف آن را باز کرد، و هواي به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبي روان ساخت، آبي که امواج متلاطم آن شکننده بود، که يکي بر ديگري مي نشست، آب را بر بادي طوفاني و شکننده نهاد، و باد را به بازگرداندن آن فرمان داد، و به نگهداري آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبي تعيين فرمود. فضا در زير تند باد و آب بر بالاي آن در حرکت بود، سپس خداي سبحان طوفاني برانگيخت که آب را متلاطم ساخت، و امواج آب را پي در پي درهم کوبيد، طوفان بشدّت وزيد، و از نقطه اي دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر کرد، تا امواج درياها را به هر سو روان کند و بر هم کوبد، و با همان شدّت که در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد، از اوّل آن برمي داشت و به آخرش مي ريخت، و آب هاي ساکن را به امواج سرکش برگرداند. تا آنجا که آبها روي هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاي بلند کوه ها بالا آمدند، امواج تُند کَف هاي برآمده از آب ها را در هواي باز، و فضاي گسترده بالا برد، که از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موُج مهار شده، و آسمان هاي بالا را مانند سَقفي استوار و بلند قرار داد، بي آن که نيازمند به ستوني باشد، يا ميخ هايي که آنها را استوار کند، آنگاه فضاي آسمان پايين را به وسيله نور ستارگانِ درخشنده، زينت بخشيد،ودر آن چراغي روشنايي بخش، و ماهي درخشان، به حرکت در آورد، که همواره در مدار فلکي گردنده و بر قرار، و سقفي متحرّک، و صفحه اي بي قرار، بگردش خود ادامه دهند.