ابن ابي الحديد











ابن ابي الحديد



ابن ابي الحديد در شرح نامه اميرالمؤمنين عليه السلام به عبداللَّه بن عبّاس چنين مي گويد:

اُنْظُرْ اِلَي الْفَصاحَةِ کَيْفَ تُعْطي هذا الرَّجُلَ قِيادَها

«فصاحت را ببين که چگونه افسار خود را به دست اين مرد (علي عليه السلام) داده و مهار خود را به او سپرده است.

بسيار تعجّب آور است، نظم عجيب اين الفاظ را[1] تماشا کن، ببين چگونه در رديف هم قرار گرفته و با نظم و سرعت يکي پس از ديگري به آساني مي آيند و در اختيار او قرار مي گيرند. درست مانند چشمه اي که خود بخود و بدون زحمت از زمين مي جوشد.»

تا مي رسد به آخر فصل (يَوْماً واحِداً) که هر دو منصوبند و اين نوع بيان در واقع يکنوع معجزه است از انواع اعجاز قرآن، سپس ابن ابي الحديد با تعجّب فراوان به سخن خود چنين ادامه مي دهد:

«سبحان اللَّه جواني عرب، در شهري چون مکّه، بدون برخورد با حکيمي، بزرگ مي شودو با اين حال سخنانش در حکمت نظري و نکات الهي برتر از سخنان افلاطون و ارسطو قرار مي گيرد.

و با اهل حکمت عملي، معاشرت نکرده است، امّا از سقراط بالاتر رفته است.

ميان شجاعان و دلاوران تربيت نشده است «زيرا مردم مکّه اهل جنگ نبوده و تجارت پيشه بودند» امّا شجاعترين بشري از کار در آمد که بر روي زمين راه رفته است.

اين مرد فصيح تر از سحبان[2] و قُس[3] از کار در آمد و حال اينکه قريش افصح عرب نبودند.[4] .

و درباره فصاحت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از نقل سخن جعفر بن يحيي که گفته بود:

علي عليه السلام فصيح قريش است.

چنين مي گويد:

ما هرگز شکّ و ترديد نداريم در اينکه کلام علي عليه السلام به جز کلام خدا و پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از کلام همه انسانها از اوّلين و آخرين که بلاغت عرب سخن مي گويند، فصيح تر است.[5] .









  1. منظور شارح، اين جملات نامه 35 نهج البلاغه است: فِنْدَ اللَّهَ نَحْتَسِبُهُ وَلَداً ناصِحاً وَ عامِلاً کادِحاً وَ سَيْفاً قاطِعاً وَ رُکناً دافِعاً.... مَعَ هؤلاءِ يَوْماً واحِداً.
  2. سَحبان فرزند وائل و يا زفر مي باشد از فصحاء معروف عرب به شمار مي آيد، وي قسمتي از زمان اسلام را درک کرده بود.(لغت نامه دهخدا).
  3. قُس فرزند ساعده، اسقف نجران خطيب بليغ عرب بوده است و در بلاغت به وِي مَثَل زنند، وي را از سالمندان به شمار مي آورد که 380 سال عمر کرده است، گاهي 600 سال نيز مي گويند. (لغت نامه دهخدا).
  4. شرح ابن ابي الحديد ج 16 ص 146 -145.
  5. شرح ابن ابي الحديد ج11 ص153 ط بيروت، و سفينه ج2 ص362.