اثبات پاکدامني دختري جوان
ما از ازدواج شما ناراحت مي شويم، و از تو مي خواهيم که از چنين مسأله اي اجتناب کرده و هرگز شوهري انتخاب نکني و ما نيز در عوض متعهّد مي شويم که کليّه درآمدهاي خود را در اختيار تو قرار داده و هرچه از ما ساخته است در رفاه و احترام تو کوشا باشيم. خواهر نيز قبول کرده و قول مساعد داد، و برادران هم با خواهر خود در تمام ابعاد زندگي با کمال محبّت و علاقه زندگي مي کردند و آن دختر نيز در داخل خانه به خدمت و پذيرائي برادرانش مي پرداخت. روزها از اين قرارداد شيرين جاهلي گذشت، ناگاه برادران مشاهده کردند که شکم خواهرشان چونان شکم زنان باردار بالا آمده است، در دل خود نسبت به او سوء ظنّ پيدا کرده و تصميم به قتل او گرفتند! در حالي که آن دختر در کمال قاطعيّت هرگونه ارتباط نامشروع را تکذيب نموده، و مي گفت: هرگز با کسي رابطه اي نداشته ام. بعضي از برادران پيشنهاد کردند خواهر را خدمت حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام برده و از او چاره جوئي کنند. برادران ديگر سرانجام پذيرفته و خواهر را در حالي که به شدّت از او پاسداري مي کردند، در شهر کوفه حضور امام علي عليه السلام آوردند. حضرت پس از سؤالات مختلف، دستور داد در ميان خيمه اي تشتي را پُر از لَجَنِ مخصوص نموده و آن دختر را بر روي همان طشت قرار دادند و مدّتي را به همان صورت نگهداشتند. ساعتي نگذشت که ناگهان ديدند «زالوي بزرگي» از او خارج شده و بر روي طشت افتاد!!. از ديدن چنين منظره اي همگي تعجّب کرده و از آن بزرگوار توضيح خواستند. حضرت علي عليه السلام فرمود: روزي که اين دختر براي غسل حيض از خانه خارج شده و در چشمه اي آبتني مي کرد، در آن هنگام زالوي کوچکي وارد رَحِم او گرديده و روز به روز بزرگتر شده و شما چنين تصوّر کرده ايد که او خيانت کرده است. و چون زالو به اين نوع لجن ها علاقه زيادي دارد از استشمام بوي آن از رحم خارج شد و چنانچه ملاحظه مي کنيد شما را از تشويش و بدگماني نجات داد.[1] . برادران چون اين معجزه و کرامت شگفت را از آن بزرگوار ديدند، گفتند: تو خداي ما هستي و کسي جز خدا از غيب اطّلاعي ندارد! حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شديداً با آنان برخورد کرد و فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من خبر داده است که ماجراي شما در چنين روزي و در همين ماه و همين ساعت اتّفاق خواهد افتاد. و بدينوسيله آنان را از انحراف فکري در مورد توحيد، و هم از سوء ظن در مورد خواهرشان نجات داد.
چند برادر از مردم شام در اثر ضعف ايمان، و عدم تعهّد به مسائل اسلامي، به تنها خواهر خود اينگونه پيشنهاد کردند: