سرانجام خلافكار











سرانجام خلافکار



غلامي را نزد خليفه دوم آوردند، و ادّعا مي کردند مولاي خود را کشته است،

خليفه دوم دستور داد او را بکشند.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام مانع شد و غلام را به حضور طلبيد و به او فرمود:

آيا مولايت را کشته اي؟

غلام گفت: آري.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: چرا؟

غلام گفت: با من عمل خلاف نمود.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از اولياي مقتول پرسيد:

آيا کشته خود را به خاک سپرده ايد؟

آنها گفتند: آري.

حضرت علي عليه السلام فرمود: چه وقت؟

آنها گفتند: همين الآن.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به خليفه دوم رو کرده و فرمود:

غلام را بازداشت کن و او را نده و به اولياي مقتول بگو پس از سه روز ديگر بيايند.

چون پس از سه روز آمدند، علي عليه السلام دست خليفه دوم را گرفت و به اتّفاق اولياي مقتول به جانب گورستان رهسپار شدند، و چون به قبر آن مرد رسيدند، آن حضرت به اولياي مقتول فرمود:

اين قبر کشته شماست؟

آنها گفتند: آري.

حضرت فرمود: آن را حفر کنيد!

آن را حفر کردند تا به لَحَد رسيدند.

آنگاه به آنان فرمود:

ميّت خود را بيرون بياوريد.

آنها هرچه نگاه کردند جز کفن ميّت چيزي نديدند.

جريان را به آن حضرت عرضه داشتند.

اميرالمؤمنين عليه السلام دوبار تکبير گفت و فرمود:

به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه کسي که به من خبر داده است،

شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم که فرمود:

هرکس از امّتم که کردار قوم لوط را مرتکب شود، پس از مردن سه روز بيشتر در قبر نمي ماند و زمين او را به قوم لوط که به عذاب الهي هلاک شدند مي رساند و در روز قيامت با آنان محشور مي گردد.[1] .









  1. مناقب، ج1، ص495.