تقسيم بيت المال











تقسيم بيت المال



آن روز که اميرالمؤمنين عليه السلام در جنگ جمل بر دشمن خويش پيروز گرديد با گروهي از ياران مهاجر و انصار خود وارد بيت المال بصره شد و در کنار درهمها و دينارها ايستاد و زماني به آنها خيزه شد و آنگاه سکّه هاي طلا و نقره را چنين مخاطب ساخت:

«اي درهم هاي سفيد! و اي ديناهاي زرد! غير مرا مغرور کنيد».

و پس از چند لحظه ديگر که نگاهش را ادامه داد، به همراهان خود فرمود:

اينها را بين اصحاب من و کساني که با من هستند پانصد تا پانصد تا، قسمت کنيد، چون دستور را اجراء کردند کاملاً درست بود و يک درهم کم نيامد،

در آن روز تعداد مردان دوازده هزار نفر بود.[1] .

در کتاب «مناقب»[2] آمده، که حضرت علي عليه السلام در ابتداي خلافتش در مدينه به منبر رفت و به ياران و شيعيان خود فرمود:

ميان صف ها گردش کنيد و به مردم بگوييد آيا کسي از خلافت من ناراضي است؟

در اين هنگام فرياد مردم بلند شد همگي به يک صدا گفتند:

«خدايا! ما از پيامبرت و پسر عمّش راضي و خشنود هستيم و فرمانشان را به جان و دل مي پذيريم.»

آنگاه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به عمّار فرمود:

اي عمار برخيز! و در بيت المال برو و به هر نفر سه دينار بده و براي خود نيز سه دينار بياور.

عمّار با ابوالهيثم و گروهي ديگر از مسلمانان به طرف بيت المال رفته و حضرت نيز از منبر پايين آمد و رهسپار مسجد قبا گرديد و در آنجا به نماز و نيايش و دعا مشغول شد.

عمّار با همراهانش وارد بيت المال شده سيصد هزار دينار در آن يافتند و تعداد مردم را نيز صدهزار نفر. (هر نفري سه دينار).

در اين هنگام عمّار به حاضران رو کرده و گفت:

به خدا سوگند کسي نه از تعداد مردم مدينه و نه از مقدار دينارها به امام اطّلاع داده است، و اين خود نشانه و آيتي است که حقانيت او را اثبات نموده بر شما واجب است که مطيع و فرمانبردار او باشيد.

از آن ميان طلحه و زبير و عقيل از گرفتن دينارها امتناع ورزيدند.[3] .









  1. مروج الذهب، ج2، ص371.
  2. مناقب، سروي، ج1، ص419 في اخباره عليه السلام بالغيب.
  3. ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه از ابوهريره نقل کرده که مي گويد: هشتصد هزار درهم از ابوموسي اشعري نزد خليفه دوم آوردم، خليفه دوم گفت چقدر پول آورده اي؟ گفتم: هشتصد هزار درهم. خليفه دوم چند بار با تعجب گفت: هشتصد هزار درهم! آنگه به من گفت: واي بر تو! هشتصد هزار درهم چقد راست؟ گفتم صدهزار درهم و صدهزار درهم... و هشت دفعه آن را تکرار کردم. پس مبلغ در نظر خليفه دوم مهم و زياد آمد.