هدفداري هنر











هدفداري هنر



حال با توجّه به زيبائي ها و هفداري سراسر هستي مي شود به هنر و زيبائي ها توجه کامل نداشت؟

راه زيبا سرودن، زيبا گفتن، زيبا نوشتن، و درست انديشيدن را ياد نگرفت؟

و نسبت به رسالت هنر، و نقش آفريني آن بي تفاوت ماند؟

در منابع روائي شيعه و در نهج البلاغه انواع هنر مورد توجّه است، زيرا:

پل ارتباطي انسان ها با واقعيّت ها هنر است.

هنر واقعيّت ها را براي تمام اقشار جامعه قابل درک مي کند.

به همه مي شناساند که ممکن است يک بحث سنگين کلامي يا فلسفي را همه اقشار جامعه نتوانند درک کنند، بشناسد، امّا اگر از جاذبه هنري شعر، يا قصّه يا نمايشنامه، يا طرح هاي آموزشي يا بيان تجسّمي «دراماتيک» استفاده شود همه مردم با آن واقعيّت آشنا مي شوند.

رسالت هنر، همگاني کردن واقعيّت هاست،

که امام معصوم عليهم السلام فرمود:

وَ اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لِحِکْمَة

(همانا برخي از اشعارها حکيمانه اند)

رسالت هنر سيراب کردن همه مردم در تمام سطوح فکري است.

براي اينکه ديدگاه هاي اسلامي، اخلاق اسلامي، جهان بيني اسلامي، فلسفه اسلامي، فقه اسلامي، احکام اسلامي جهاني شود، قابل فهم و درک ملل و اقوام گوناگون گردد همه بدانند، و همه واقعيّت ها را بشناسند:

بايد از جاذبه هنري شعر استفاده کرد.

بايد از جاذبه فيلم ها کمک گرفت و به تمام دنيا صادر کرد.

بايد به شيوه هاي غير گفتاري روي آورد.

بايد از قصّه نويسي و قصّه پردازي آغاز کرد.

بايد از طرح هاي آموزشي نوين بهره جست.

بودند ملّت هائي که با شنيدن اشعار حافظ و سعدي با اسلام آشنا شدند و ايمان آوردند.

بودند انسان هائي که با ديدن يک فيلم، حقّانيّت اسلام را به خوبي درک کردند،

و از آن پس به مطالعه و تحقيق پيرامون اسلام روي آوردند.

مگر رمز و راز نفوذقرآن، در جامعه جاهلي اعراب چه بود؟

سران شرک چرا سعي داشتند کسي قرآن نخواند؟

و فراوان تلاش مي کردند که آيات قرآن بگوششان و به گوش زن و فرزندان آنها آشنا نگردد؟

مي گفتند جاذبه سحر دارد.

چرا به تجّار تازه وارد دستور مي دادند پنبه در گوش کنند تا آيات قرآن را نشنوند؟

که اگر بشنوند مجذوب مي گردند.

راز جاذبه جاودانه قرآن هم به هنرنمائي خدا در آيات اعجاز آورش نهفته است.

قرآن يک کتاب هنري است.

قرآن يک کتاب قصّه است،

قصّه هاي زيبا و هدفدار، متناسب با روح و فطرت آدمي است،

از دل مي گويد،

از جان و فطرت مي جوشد،

و از انواع جاذبه هاي هنري بهره مي گيرد.

چرا نهج البلاغه و ديگر منابع روائي ما جاودانه مانده اند؟

چرا يک مسلمان و يک شيعه و انواع فرق اسلامي، جرج جرداق مسيحي، دانشمندان و يهودي و دشمنان قسم خورده امام علي عليه السلام، همه و همه مجذوب فصاحت و بلاغت کلام حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شدند؟

و معاويه حفّاظ خود را ناشناخته به کوفه مي فرستاد تا خطبه هاي زيباي امام علي عليه السلام را حفظ کرده به او برسانند در سخنراني هاي خود مورد استفاده قرار دهد و مي گفت:

علي با فصاحت و بلاغت به قريش آبرو داده است.

و جرج جرداق مسيحي مي گويد:

«من 200 بار نهج البلاغه را خوانده ام و هنوز سيراب نشدم»

نهج البلاغه با جاذبه هاي هنري در دنيا، در دلها، در دانشگاه هاي کشورهاي غير اسلامي راه يافته است.

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام يک هنرمند است، زيباست و زيبا سخن مي گويد.

دل ها را تکان مي دهد،

جان ها را نورانيّت مي بخشد،

از عمق و ژرفاي حقيقت مي گويد،

و در انتقال واقعيّت ها به مردم از انواع جاذبه ها بهره مي گيرد.

از اين رو جاودانه است، همواره راهگشاي انسانهاست.