ايمان و عبادت علي











ايمان و عبادت علي[1]



.

فضل الله کمپاني

حقيقت عبادت تعظيم و طاعت خدا و چشم پوشي از غير اوست. بزرگترين فضيلت نفس ستايش مقام الوهيّت است و اين امر شخص را مقيّد به نظم و انضباط مي نمايد و به اطاعت کليه ي قوانين الهي وا مي دارد.

عبادت اگر با شرايط حقيقي خود اجرا شود مقام بسيار بزرگي است؛ چنانکه از پيغمبر اسلام (ص) به کلمه ي عبد تجليل شده و قبل از عنوان رسالت عبوديت او اظهار شده است: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله».

براي سير مراتب کمال بهترين وسيله ي پيشرفت تهذيب نفس است که روش عملي آن با عبادت حقيقي صورت مي گيرد. عبادت انواع و اقسام گوناگون دارد، ولي همه ي آنها براي اجراي امر الهي است.

انجام عبادت تنها براي رفع تکليف نيست بلکه وسيله ي نمو عقل و تعديل و تنظيم قواي وجودي است که نفس را از آلودگيهاي مادي باز مي دارد. بهترين وجه عبادت انجام امري است که صرفاً به خاطر خدا باشد. در اين صفت تقوا ظهور مي کند که بدون آن انجام عبادات مقبول نمي افتند.

وجه امتياز اشخاص به تقواست و خداوند در کتاب خود ملاک امتياز و برتري مردم را نسبت به هم تقوا قرار داده است.

[صفحه 12]

تقوا و ورع انصراف از جهان ماده و فاني و توجه به عالم روحانيت و بقاست. ايماني که به زبور تقوا آراسته شود ايمان حقيقي است و در اثر تمرين به عبادات شخص را به مرحله ي يقين مي رساند.

با توجه به نکات بالا علي (ع) در ايمان و تقوا و يقين و زهد و عبادت منحصر به فرد بود و نظيري نداشت.

علي (ع) با عشق تمام عبادت مي کرد. عبادت او براي رفع تکليف نبود، بلکه او عاشق حقيقي بود و جز جمال دلرباي حقيقت چيزي در نظرش جلوه گر نمي شد.

علي (ع) هنگامي که مناجات مي کرد و مشغول نماز مي شد، گوشش نمي شنيد و چشمش نمي ديد. زمين و آسمان، دنيا و مافيها از نظرش فراموش مي شد و با چشمان حقيقت بين خود جز جلوه ي جمال احديت چيزي مشاهده نمي کرد.

مشهور است که در يکي از جنگها تيري به پايش فرو رفته بود و به قدري دردناک بود که نمي توانستند آن را بيرون بياورند. وقتي که به نماز ايستاد بيرون کشيدند و او متوجه نشد.

سجده هاي او اغلب طولاني بود و سجده گاهش از اشک چشم هميشه مرطوب.

علي (ع) هنگام وضو گرفتن و مقدمات نماز سراپا مي لرزيد و لرزش خفيفي وجود مبارکش را فرا مي گرفت.

علي (ع) علاوه بر نمازهاي واجبي، نوافل را نيز انجام مي داد و هيچ وقت نماز شب آن حضرت متروک نمي شد؛ حتّي در جنگ هم از نماز خود غفلت ننمود.

از حضرت سجاد که در اثر عبادت و سجده هاي طولاني به کلمه ي زين العابدين ملقب شده بود سؤال کردند که چرا اين قدر مشقت و زحمت مي کشي و اين همه مدت طولاني سر را به سجده مي نهي؟ فرمود:

«و من يقدر علي عبادة جدي علي بن ابي طالب؛ کيست که بتواند مثل جدم علي عبادت کند؟»

علي (ع) هر شب قريب هزار رکعت نماز مي خواند. از امّ سعيد کنيز آن حضرت پرسيدند که علي (ع) در ماه رمضان بيشتر عبادت مي کند يا در ساير ماهها؟ کنيز گفت: علي (ع) هر شب بيدار است و با خداي خود به راز و نياز مشغول است. براي علي (ع)

[صفحه 13]

رمضان و شوال يکسان است.

وقتي که بدن نازنين آن حضرت را در طليعه ي فجر از مسجد به خانه اش مي بردند، نگاهي به آسمان افکند و فرمود: اي صبح! تو شاهد باش که علي را فقط اکنون در حال خوابيده مي بيني.

ابن ابي الحديد گويد: «عبادت علي (ع) بيشتر از عبادت همه کس بود؛ زيرا او غالب روزها روزه بود و تمام شبها را در نماز مشغول؛ حتّي هنگام جنگ نيز نماز او ترک نمي شد. او عالمي بود با عمل که نوافل و ادعيه و تهجّد را به مردم آموخت».

در ليلة الهرير نزديکيهاي صبح به افق مي نگريست. ابن عباس پرسيد: مگر از طرف افق نگراني داري؟ آيا عده اي از دشمنان در آنجا کمين کرده اند؟ فرمود: خير نگراني نيست. مي خواهم ببينم وقت نماز شده است يا نه. ابن عباس گفت: با اين جنگ مهم و چنين وضعي بغرنج چه هنگام نماز خواندن است؟ علي (ع) فرمود: ما جنگ را براي ابقاي نماز مي کنيم.

علي (ع) موقع نماز در برابر وجود مطلق و ازليّت با دل پاک و توجّه تامّ مي ايستاد و به راز و نياز مشغول مي شد. عبادت و پرستش او مانند اشخاص عادي نبود. خود آن حضرت فرمايد:

«عده اي از مردم به اميد نعمت بهشت خدا را عبادت مي کنند و اين عمل تاجران است. برخي هم از ترس عقوبت دوزخ او را پرستش مي کنند و اين عبادت بردگان است و گروهي نيز خدا را براي اداي شکر عبادت مي کنند و اين عبادت آزادگان است». بعد مي فرمايد:

«الهي ما عبدتک طمعاً للجنة و لا خوفاً من النار بل وجدتک مستحقاً للعبادة؛ خدايا! من تو را به طمع بهشت و يا ترس از جهنم عبادت نمي کنم، بلکه تو را مستحق و سزاوار پرستش يافتم».

بنا به قاعده ي روانشناسي هر فردي حتي هر جنبنده اي روي اصل حب ذات هميشه در فکر دفع ضرر و جلب منفعت است. تنها علي (ع) بود که بدون جلب نفع(بهشت) و دفع ضرر (دوزخ) صرفاً عبادت را به خاطر خداوند به جا مي آورد.

علي (ع) به مرحله ي نهايي يقين رسيده بود؛ يقيني که بالاتر از آن را نمي توان پيدا نمود.

[صفحه 14]

علي (ع) مي فرمود:

«لو کشف الغطا ما ازددت يقينا؛ اگر پرده برداشته شود يقين علي به اندازه ي خردلي زياد نمي شود».

علي (ع) خود را مانند موجي در اقيانوس حقيقت مستغرق ساخته بود. فکر و ذکر و حرکات و سکنات او همه از حقيقت خواهي وي حکايت مي کرد.

علي (ع) در تزکيه و تهذيب نفس و سير مراتب کمالي وجود بي نظير بود. لوح ضميرش چون جام جهان نما بود. او به هر چه نگاه مي کرد خدا را مي ديد؛ چنانکه فرمود:

«ما رايت شيئاً الا رأيت الله قبله و معه و بعده؛ چيزي را نديدم مگر اينکه خدا را قبل از آن و با آن و بعد از آن مشاهده کردم».

علي (ع) مي فرمود: «لم اعبد ربالم اره؛ عبادت نکردم به خدايي که او را نديده باشم».

پرسيدند: «يا علي! چگونه خدا را مي توان ديد؟» فرمود: «با چشم حقيقت خواهي و اخلاص، نه با ديده ي ظاهري».

علي (ع) در مقابل عظمت خدا و مبدأ هستي خود را ملزم به خضوع و خشوع مي ديد. مناجاتهاي او با شيواترين کلمات اين معني را مي رساند.

دعاي کميل که آن حضرت به يکي از اصحاب خود (کميل بن زياد) تعليم فرمود، يکي از شاهکارهاي روح بلند و ايمان قوي و يقين ثابت علي (ع) است که از ملکوت اعلي و جهان نامرئي صورت گرفته و آن معاني عالي و بديع در قالب الفاظي شيوا و عباراتي کاملاً رسا ريخته شده است.

گاهي در برابر رحمت واسعه ي معشوق حقيقي سر تاپا اميد گشته و زماني قدرت و جبروت حق چنان بيم و هراسي در دل او افکنده است که بي اختيار به حالت تذلّل و خشوع افتاده است.

سوز و گداز، بيم و اميد، توجه و خلوص، وعده و وعيد، زيبايي الفاظ و رسايي عبارات که در اين دعا به کار رفته است، پرده هاي فراواني را که ميان حق و خلق است برطرف مي کند.

اين مناجات دل آدمي را مي ربايد و آفريدگار را در نظر انسان حاضر و ناظر قرار مي دهد و شخص را بيدل و از خود بي خبر کرده و او را شيدا و شيفته و مجذوب و

[صفحه 15]

آشفته مي سازد.

دعاي صباح و ساير مناجات آن حضرت نيز در نوبه ي خود مراتب خضوع و خشوع وي را در برابر جلال و شکوه خداوندي آشکار مي سازد. براي مثال مناجات زير که منسوب به آن حضرت است نوشته مي شود:


لک الحمد يا ذاالجود و المجد و العلي
تبارکت تعطي من تشأ و تمنع


الهي و خلاقي و حرزي و موئلي
اليک لدي الاعسار و اليسر افزع


الهي لئن جلت وجمت خطيتي
فعفوک عن ذنبي اجل و اوسع


الهي تري حالي و فقري و فاقتي
وانت مناجاتي الخفية تسمع


الهي اذا لم تعف عن غير محسن
فمن لمسئ بالهوي يتمتع[2] .


عبادت علي (ع) منحصر به نماز و روزه و انجام ساير فرايض مذهبي نبود، بلکه تمام حرکات و سکنات او عبادت بود.

در حديث آمده است: «انما الاعمال بالنيات». نيت علي (ع) ابتغأ مرضات الله بود. او در همه حال خدا را مي جست و به خاطر خدا عبادت مي کرد.

خواب و بيداري علي (ع) يکسان بود. تنفس او عبادت بود. از شمشير زدن و نوازش ايتام و روزه دار بودن علي (ع) همه عبادت بود؛ زيرا همه را براي خدا انجام مي داد.

موقعي که از حرکت جسورانه ي عمر وبن عبدود خشمگين و متغيّر گرديد او را نکشت، تا اينکه غضب او فاني شد و آنگاه براي رضاي خدا عمرو را کشت؛ بدين جهت بود که پيغمبر (ص) فرمود: «اين ضربت علي افضل از ثواب عبادت ثقلين است». مولوي گويد:

[صفحه 16]

گفت:


من تيغ از پي حق مي زنم
بنده ي حقم نه مأمور تنم


علي (ع) در بستر پيغمبر (ص) خوابيده بود و جان عزيز خود را در راه اعتلاي کلمه ي توحيد به خاطر خدا فدا کرده بود. در خبر است که ثواب و فضيلت يک نفس از نفسهاي آن شب علي (ع) به ميزاني است که آن را تصور نمي توان نمود؛ زيرا کار علي (ع) بي ريا بود و فقط دستور الهي را اجرا مي کرد.

علي (ع) در زهد و تقوا همانندي نداشت. شبهاي تاريک در روي خاک مانند شخص مارگزيده به خود مي پيچيد و در مقابل عظمت الوهيت از خود بي خبر مي شد. علي (ع) به تمام معني زاهد بود. معناي حقيقي زهد را در وجود علي (ع) بايد ديد ؛ زيرا آن حضرت از دنيا اعراض کرده بود.

علي (ع) در سراسر عمر خود آجري روي آجر ننهاد و به زرق و برق دنياي زود گذر فريفته نشد.

علي (ع) بارها مي فرمود:

«ان دنياکم هذه لاهون في عيني من عراق خنزير في يد مجذوم؛

اين دنياي شما در نظر من پست تر است از استخوان پوسيده ي خوک در دست شخص جذام گرفته».

هنگامي که خادم بيت المال او را براي تقسيم غنايم و اموال خزانه دعوت مي کرد، چون چشم علي (ع) بر طلا و نقره افتاده فرمود:

«يا دنيا غري غيري لاحاجة لي فيک قد طلقتک ثلاثاً لارجعة لي فيها؛

اي دنيا! علي را رها کن و ديگري را بفريب؛ زيرا علي به دام تو نيفتد و او تو را سه طلاقه کرده است که ديگر اميد باز گشت ندارد».

اين است حقيقت زهد و اين است معناي تقوا.


صفحه 12، 13، 14، 15، 16.








  1. علي کيست، فضل الله کمپاني، تهران: دارالکتب الاسلاميه، 1343، ص196 -190.
  2. حمد و ستايش توراست اي صاحب بخشش و بزرگي و بلندي پاکي از هر ناشايستگي، به هر کس که خواهي مي بخشي و از هر کس خواستي باز مي داري. اي خداي من و آفريننده ي من و نگهدارنده ي من و پناه من! به سوي تو پناه مي برم هنگام سختي و آساني. اي خداي من! اگر گناه من بزرگ و بسيار شود، پس بخشش و عفو تو از گناه من بزرگتر و وسيعتر است. اي خداي من! تو حال مرا و احتياج و پريشاني مرا مي بيني و تو رازهاي پنهانيم را مي شنوي. اي خداي من! وقتي که گناهکار را تو عفو نکني، پس آنکه به پيروي از هواي و هوس بهره مي برد اميدش به کيست؟.