حقوق زنان در فصل چهارم (دفاع از حقوق زن)











حقوق زنان در فصل چهارم (دفاع از حقوق زن)



يکي ديگر از جنبه هاي حقوق متقابل اجتماعي، «حقوق زنان» و «بانوان» است که با ظرافت خاصّي در نهج البلاغه مطرح شده است، مانند:

1 - فراهم آوردن زمينه هاي حفظ عفاف

2 - فراهم آوردن زمنينه هاي حفظ فرهنگ پرهيز و حجاب

3 - واگذاري کارهاي متناسب با روان بانوان

4 - پرهيز از واگذاري کارهاي سنگين به بانوان

5 - پرداخت مخارج خانواده

(که نامه 24 نهج البلاغه را فقط براي باغات يَنبُع مي نويسد که با درآمد آن زنان و فرزندان امام اداره شوند.)

که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

وَاکْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِيَّاهُنَّ، فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَي عَلَيْهِنَّ، وَلَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِأَشَدَّ مِنْ إِدْخَالِکَ مَنْ لَا يُوثَقُ بِهِ عَلَيْهِنَّ، وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلَّا يَعْرِفْنَ غَيْرَکَ فَافْعَلْ.

وَلَا تُمَلِّکَ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ، وَلَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ وَلَا تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا، وَلَا تُطْمِعْهَا فِي أَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِهَا.

وَإِيَّاکَ وَالتَّغَايُرَ فِي غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَةٍ، فَإِنَّ ذلِکَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ إِلَي السَّقَمِ، وَالْبَرِيئَةَ إِلَي الرَّيْبِ.

وَاجْعَلْ لِکُلِّ إِنْسَانٍ مِنْ خَدَمِکَ عَمَلاً تَأْخُذُهُ بِهِ، فَإِنَّهُ أَحْرَي أَلَّا يَتَوَاکَلُوا فِي خِدْمَتِکَ.

وَأَکْرِمْ عَشِرَتَکَ، فَإِنَّهُمْ جَنَاحُکَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ، وَأَصْلُکَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ، وَيَدُکَ الَّتِي بِهَا تَصُولُ.

اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِينَکَ وَدُنْيَاکَ، وَاسْأَلْهُ خَيْرَ الْقَضَاءِ لَکَ فِي الْعَاجِلَةِ وَالْآجِلَةِ، وَالدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَالسَّلَامُ.

«در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زيرا که سخت گيري در پوشش، عامل سلامت و استواري آنان است، بيرون رفتن زنان بدتر از آن نيست که افراد غيرصالح را در ميانشان آوري، و اگر بتواني بگونه اي زندگي کني که غير تو را نشناسند چنين کُن.

کاري که برتر از توانايي زن است به او وامگذار، که زن گل بهاري است، نه پهلواني سخت کوش، مبادا در گرامي داشتن زن زياده روي کني که او را به طمع ورزي کشانده براي ديگران شفاعت نمايد.

بپرهيز از غيرت نشان دادن بيجا که درستکار را به بيمار دلي، و پاکدامن را به بدگماني رساند.

کار هر کدام از خدمتکارانت را معيّن کن که او را در برابر آن کار مسئول بداني، که تقسيم درست کار سبب مي شود کارها را به يکديگر وا نگذارند، و در خدمت سُستي نکنند.

خويشاوندانت را گرامي دار، زيرا آنها پر و بال تو مي باشند، که با آن پرواز مي کني، و ريشه تواند که به آنها باز مي گردي، و دست نيرومند تواند که با آن حمله مي کني.

دين و دنياي تو را به خدا مي سپارم، و بهترين خواسته الهي را در آينده و هم اکنون، در دنيا و آخرت، براي تو مي خواهم، با درود.»[1] .









  1. نامه 31 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- کتاب رسائل: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- کتاب زواجر و مواعظ: حسن بن عبدالله بن سعيد(متوفاي قرن3 ه)

    3- عقد الفريد ج3 ص90 و91 و143: ابن عبد ربه مالکي (متوفاي 328 ه)

    4- من لايحضره الفقيه ج4 ص392 و386: شيخ صدوق (متوفاي 381 ه)

    5- تحف العقول ص97/52 و99/68 و 76: ابن شعبه حراني (متوفاي 380 ه)

    6- کتاب وصايا: سيد بن طاووس (متوفاي 664 ه)

    7- کتاب کشف المحجة (فصل 154(ص220: سيد بن طاووس (متوفاي 664ه)

    8- فروع کافي ج 5 ص338 و510 ح3: کليني (متوفاي 328 ه).