ترحم به گناهكاران











ترحم به گناهکاران



ارزش هاي والاي اخلاقي، انساني حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام تا آنجا جلوه گر است که نه تنها به دشمنان خود لطف و مدارا دارد، بلکه نسبت به گناهکاران امّت اسلامي نيز با واقع نگري برخورد مي کند و با دلسوزي و محبّت پدرانه به فکر مدارا و بازپروري فکري و رواني آنهاست

که به پاکان و خوبان جامعه سفارش مي کند تا آنها را تربيت کنند،

به راه پاکي ها دعوت کنند،

از اينکه مشکلات و گناه، دامنگيرشان شد، آنها را از خود و جامعه خود نرانند

که در خطبه 140 فرمود:

وَإِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي السَّلَامَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِيَةِ، وَيَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَيْهِمْ، وَالْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ، فَکَيْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَعَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ! أَمَا ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِي عَابَهُ بِهِ! وَکَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ! فَإِنْ لَمْ يَکُنْ رَکِبَ ذلِکَ الذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَي اللَّهَ فِيَما سِوَاهُ، مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ.

وَايْمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَکُنْ عَصَاهُ فِي الْکَبِيرِ، وَعَصَاهُ فِي الصَّغِيرِ، لَجَرَاءَتُهُ عَلَي عَيْبِ النَّاسِ أَکْبَرُ!

يَا عَبْدَ اللَّهِ، لَا تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ، وَلَا تَأْمَنْ عَلَي نَفْسِکَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ، فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ. فَلْيَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ، وَلْيَکُنِ الشُّکْرُ شَاغِلاً لَهُ عَلَي مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ.

پرهيز دادن از غيبت و بدگويي

«به کساني که گناه ندارند، و از سلامت دين برخوردارند، رواست که به گناهکاران ترحّم کنند، و شکر اين نعمت گذارند، که شکر گذاري آنان را از عيب جويي ديگران بازدارد، چرا و چگونه آن عيب جو، عيب برادر خويش گويد؟ و او را به بلايي که گرفتار است سرزنش مي کند؟ آيا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پرده پوشي فرمود؟ چگونه ديگري را بر گناهي سرزنش مي کند که همانند آن را مرتکب شده! يا گناه ديگري انجام داده که از آن بزرگتر است؟

به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصيان نکرده و تنها گناه کوچک انجام داد، اما جرأت او بر عيبجويي از مردم، خود گناه بزرگتري است.

اي بنده خدا، در گفتن عيب کسي شتاب مکن، شايد خدايش بخشيده باشد، و بر گناهان کوچک خود ايمن مباش، شايد براي آنها کيفر داده شوي، پس هر کدام از شما که به عيب کسي آگاه است، به خاطر آن چه که از عيب خود مي داند بايد از عيب جويي ديگران خودداري کند، و شکر گذاري از عيوبي که پاک است او را مشغول دارد از اينکه ديگران را بيازارد.»[1] .









  1. خطبه 140 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- غررالحکم ص 135 و 359 / ج 3 ص 89: آمدي (متوفاي 588 ه)

    2- منهاج البراعة ج 2 ص 58: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    3- شرح ابن ميثم ج 3 ص 175: بحراني (متوفاي 679 ه)

    4- غررالحکم ج6 ص459وج5ص42و48: مرحوم آمدي (متوفاي 588 ه)

    5- بحارالانوار ج72 ص260 ح63: مجلسي (متوفاي 1110ه)

    6- غررالحکم ج 4 ص 475 و 486: آمدي (متوفاي 588 ه).