سفارش به استيفاي حقّ مردم











سفارش به استيفاي حقّ مردم



حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام کارگزاران حکومتي، فرمانداران و استانداران خود را همواره به حق گرائي و گزارش واقعيّت ها سفارش مي کرد تا حقوق اجتماعي مردم استيفا شود و کاستي ها از جامعه اسلامي رخت بربندد، که خطاب به جمع مسئولان نظام فرمود:

فَلَا تُکَلِّمُونِي بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ، وَلَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ، وَلَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ، وَلَا تَظُنُّوا بِيَ اسْتِثْقَالاً فِي حَقٍّ قِيلَ لِي، وَلَا الِْتمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ. فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ، أَوْ مَشْوِرَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ، وَلَا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِي، إِلَّا أَنْ يَکْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّي، فَإِنَّمَا أَنَا وَأَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ؛ يَمْلِکُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسِنَا، وَأَخْرَجَنَا مِمَّا کُنَّا فِيهِ إِلَي مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ، فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَي، وَأَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَي.

پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن مي گويند، حرف نزنيد، و چنانکه از آدم هاي خشمگين کناره مي گيرند دوري نجوييد، و با ظاهر سازي با من رفتار نکنيد، و گمان مبريد اگر حقّي به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد، يا در پي بزرگ نشان دادن خويشم. زيرا کسي که شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خودداري نکنيد، زيرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ايمن باشم نمي دانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرمايد، پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاريم که جز او پروردگاري نيست، او مالک ما، و ما را بر نفس خود اختياري نيست، ما را در آن چه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جاي گمراهي هدايت، و به جاي کوري بينايي به ما عطا فرمود.»[1] .









  1. خطبه 22/216 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخي از اسناد آن به اين شرح است:

    1- روضه کافي ج 8 ص 352 ح550: کليني (متوفاي 328 ه)

    2- منهاج البراعة ج 2 ص 348: ابن راوندي (متوفاي 573 ه)

    3- دعائم الاسلام ج2 ص541 ح1926: قاضي نعمان (متوفاي 363 ه)

    4- بحارالانوار ج34 ص184 وج27 ص251: مجلسي (متوفاي 1110 ه)

    5- ربيع الابرار ج5 ص191 ح186: زمخشري معتزلي (متوفاي 538ه).