بيعت گليب











بيعت گليب



پس از شورش طلحه وزبير که حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام براي سرکوبي اصحاب جمل تشريف مي بردند، ودر منطقه ذي قار اردو زدند،

کليب مي گويد: خدمت امام رسيدم، امام علي عليه السلام را عاقل ترين، و هوشيارترين انسان ها يافتم، از من سئوالاتي راجع به بزرگان قبائل کرد ومن پاسخ دادم. فرمود:

نامه اي براي رئيس قبيله «بني راسب» و «بني قدامة» مي نويسم آيا براي آنان مي بري؟

گفتم: آري

سپس کساني که همراه بودند با حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت کردند، وهمه اطرافيان و ياران امام که از کثرت سجده پينه بر پيشاني داشتند به من مي گفتند:

بيعت کن.

امام علي عليه السلام فرمود: رهايش کنيد تا خود تصميم بگيرد.

سپس بگونه اي حساب شده با من صحبت کرد که هدايت شدم و بيعت کردم.[1] .

اين واقعه در خطبه 170 به شرخ زير آمده است:

أَرَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الَّذِينَ وَرَاءَکَ بَعَثُوکَ رَائِداً تَبْتَغِي لَهُمْ مَسَاقِطَ الْغَيْثِ، فَرَجَعْتَ إِلَيْهِمْ وَأَخْبَرْتَهُمْ عَنِ الْکَلَاءِ وَالْمَاءِ، فَخَالَفُوا إِلَي الْمَعَاطِشِ وَالَْمجَادِبِ، مَا کُنْتَ صَانِعاً؟ قَالَ: کُنْتُ تَارِکَهُمْ وَمُخَالِفَهُمْ إِلَي الْکَلَاءِ وَالْمَاءِ. فَقَالَ - عَلَيْهِ السَّلَامُ -: فَامْدُدْ إِذاً يَدَکَ. فَقَالَ الرَّجُلُ: فَوَاللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِيَامِ الْحُجَّةِ عَلَيَّ، فَبَايَعْتُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ. وَالرَّجُلُ يُعْرَفُ بِکُلَيْبٍ الجَرْمِيّ.

اگر آنها تو را مي فرستادند که محل ريزش باران را بيابي، سپس به سوي آنان باز مي گشتي واز گياه و سبزه و آب خبر مي دادي، اگر مخالفت مي کردند و به سرزمينهاي خشک و بي آب روي مي آوردند تو چه مي کردي؟ (گفت: آنها را رها مي کردم و به سوي آب و گياه مي رفتم، امام فرمود)

پس دستت را براي بيعت کردن بگشاي.

(مرد گفت: سوگند بخدا به هنگام روشن شدن حق توانايي مخالفت نداشتم و با امام عليه السلام بيعت کردم)[2] .









  1. کتاب جمل شيخ مفيد، ص156 - و تاريخ طبري، ج5، ص192.
  2. اسناد و مدارک خطبه 170 به شرح زير است:

    1- عقدالفريد ج4 ص138 خطب اميرالمؤمنين:ابن عبدربه مالکي(متوفاي328ه)

    2- النهاية ج 2 ص 128(مادّه دکک): ابن أثير شافعي (متوفاي 606 ه)

    3- کتاب الجمل: ابي مخنف (متوفاي 157 ه).