شهادت











شهادت



علي (ع) محزون و دلسرد از ياران ناموافق به جمع سپاه مشغول شد، ولي معاويه، او و اطرافيان او را آرام نمي گذاشت و دسته هايي براي غارت و ارعاب مردم عراق به اطراف کوفه مي فرستاد. حملات اين دسته ها که در تاريخ به نام «الغارات» معروف شده است چنان مؤثّر بود که روزي علي (ع) از روي غايت دلتنگي فرمود: «اِنْ هِيَ اًِّلاّ الکوفَْ أقْبِضُها وأبْسِطُها؛ ديگر چيزي جز کوفه براي من باقي نمانده است که آن را مي گيرم و رها مي کنم، يا مي نوردم و پهن مي کنم».

خوارج نيز که زخم خورده بودند به تبليغات خود بر ضدّ حضرت در نهان ادامه مي دادند و اين تبليغات و کينه جوئيها سرانجام به توطئه اي منتهي شد که موجب شهادت آن حضرت گرديد.

بنا به روايات، چند ماه پس از واقعه ي نهروان سه تن از بزرگان خوارج باهم قرار گذاشتند که علي (ع) و معاويه و عبدالله بن عاص را يک شب بکشند. آنکه قتل علي (ع) را به عهده گرفته بود عبدالرحمن بن ملجم مرادي بود. او به کوفه آمد و در آنجا زني را به نام قطام از قبيله ي تيم الرباب که پدر و برادرش در واقعه ي نهروان کشته شده بودند ملاقات کرد. چون زني زيبا بود، ابن ملجم از او خواستگاري کرد و او مهر خود را يک بنده و يک کنيز و سه هزار درهم و کشتن علي (ع) تعيين کرد. ابن ملجم که خود براي اين کار آمده بود پذيرفت و دو تن ديگر به نام وردان و شبيب بن بجرْ با او همدست شدند و در شب هفدهم يا نوزدهم رمضان سال 40ق به نقل غالب اقوال هنگام نماز بر آن حضرت

[صفحه 24]

حمله کردند و ابن ملجم با شمشير بر فرق ايشان زد. اين شمشير که مسموم بود کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز بر اثر زخم آن به شهادت رسيد.

شهادت ايشان روز بيست و يکم ماه رمضان بود. آن حضرت وصيت فرموده بود که قاتل او را بيش از يک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدّتي که زنده است از همان غذايي که خودشان مي خورند، به او بدهند.

قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفي داشتند و جز خواص ايشان از آن محل کسي آگاه نبود و اين قبر همان است که در نجف در محلّي به نام غري است و اکنون زيارتگاه مسلمانان و مطاف شيعيان جهان است.


صفحه 24.