خلافت علي و ترجيح حقّ بر سياست











خلافت علي و ترجيح حقّ بر سياست



عثمان در آخر سال بيست و سوم يا آغاز سال بيست و چهارم هجري بر حسب ترتيبي که عمر در شورا داده بود به خلافت رسيد و پس از دوازده سال خلافت در ذي الحجّه ي سال سي و پنجم هجري به قتل رسيد. داستان قتل او و علّت شورش مردم بر او در کتب تاريخ مذکور است. آنچه مسلّم است اينکه علي (ع) نه در قتل او شرکت داشت و نه به اين امر رضايت داشت. امّا به محض اينکه به خلافت رسيد، خون عثمان مسأله مهم سياسي عليه او گرديد. از آنجا که در مدينه و اساساً در ميان مسلمانان شاخص تر و سزاوارتر از

[صفحه 14]

علي (ع) کسي براي خلافت نبود، به همين جهت مردم مدينه او را به خلافت برداشتند، ولي بسياري از بزرگان مدينه او را دوست نمي داشتند و مي دانستند که علي (ع) پيش از آنکه اهل سياست و بند و بست باشد اهل حق و احقاق حق است و قول حضرت رسول «اَقضاکم علي» (علي در داوري بر همه ي شما برتري دارد) درباره ي او صد در صد صادق است. به همين جهت بيشتر بزرگان و اشراف به هراس افتادند.

اين عدّه ايام عمر و سختگيريهاي مالي او را فراموش نکرده بودند و به اسراف و تبذيرهاي عثمان و دست و دل بازي او در بيت المال خو کرده بودند و نمي خواستند که بار ديگر روزهايي نظير خلافت عمر و حتّي سخت تر و شديدتر از آن را ببينند. علي (ع) هرگز ممسک نبود و حتّي سخاوت و گشاده دستي از صفات بارز آن حضرت بود، امّا در اموال شخصي خود، نه در اموال عمومي. او در اموال عمومي ممسک بود و به دقّت در اين اموال عدل و احکام اسلامي را رعايت مي کرد. اين امر نمي توانست مايه ي پسند خاطر کساني باشد که در زمان عثمان صدها هزار درهم و دينار بي استحقاق از او مي گرفتند و از اين راه ثروتهاي بيکراني اندوخته بودند.

آنچه طلحه و زبير و معاويه و عمرو بن عاص و ديگران مي خواستند، در حقيقت خونخواهي عثمان نبود. مردم کوفه و مصر از مدّتها پيش زمزمه ي مخالفت با عمال عثمان و تعدّي و تجاوز ايشان را به اموال عمومي سرداده بودند. معاويه که با حکومت چندين ساله ي خود در دمشق موقعيت مستحکمي به دست آورده بود و از مدّتها پيش خود را براي رسيدن به خلافت از راه جلب قلوب با اموال و وعده ها آماده مي ساخت پيوسته از وضع عثمان و احوال مدينه به وسيله ي نمايندگان خود آگاهي داشت و مي دانست که شورشيان و ناراضيان از هر سو روي به مدينه نهاده اند. او مي توانست به ياري خويشاوند خود عثمان بشتابد و او را نجات دهد.

طلحه و زبير که در مدينه بودند و از نفوذ و اعتبار بهره مند بودند مي توانستند، دست کم به زبان، مردم را به سکوت و آرامش دعوت کنند. ولي از هيچ کدام کوچکترين حرکتي در ياري به عثمان و دفاع از او مشهود نگرديد و فقط پس از قتل عثمان و در خلافت علي (ع) فرياد برآوردند که عثمان مظلوم کشته شده است، بايد خون او را بگيريم. پس آنچه اين اشخاص را به مخالفت با علي (ع)برانگيخت بيم و هراسي بود

[صفحه 15]

که از خلافت و رفتار عادلانه ي او داشتند. علي (ع) هم به جهت همين رفتار عادلانه و پيروي دقيق از حق از همان روز اوّل سياست نرمش و انعطاف را کنار گذاشت و نخواست به مصلحت روز و با سياست سازش، فکر مخالفان و رقيبان را چند روزي مشغول کند و پس از آنکه موقعيت رامحکم ساخت بر ايشان بتازد.

مغيره بن شعبه و عبدالله بن عباس اين نصيحت را روزهاي نخست به او دادند و توصيه کردند که دست به ترکيب حکومت و عمّال و کارداران عثمان نزند و به طلحه و زبير و امثال ايشان شغلي واگذار کند تا به اصطلاح آبها از آسيا بيفتد و آنگاه هر آنچه دلش از عزل و نصب عمّال مي خواهد انجام دهد. امّا علي (ع) در پاسخ ايشان گفت که او هرگز معاويه و امثال او را بر مسلمانان و اموال ايشان مسلّط نخواهد کرد؛ زيرا معاويه و امثال او، اهل دنيا و سياست و نيرنگ هستند نه اهل دين و تقوا و عدل. پس حکومت علي (ع)حکومتي بود بر پايه ي عدل و تقوا و فضيلت و رعايت حقّ و ترجيح جانب مستمندان و ضعفا، نه بر پايه ي سياست و رعايت مصالح دنيوي و به همين دليل با طبع بيشتر بزرگان و اشراف عرب که در پشت پرده ي حمايت از اسلام، حمايت از اموال و قبيله و قوم خود را مي ديدند، سازگار نبود و نيز به همين دليل ديري نپاييد و خلافت او اندکي بيش از پنج سال يا کمتر طول نکشيد و در طول اين مدّت هم او را راحت نگذاشتند و او پيوسته با علمداران قدرت طلبي و مال اندوزي در کشمکش و نزاع بود.


صفحه 14، 15.