ديدگاه مورخان و مفسران درباره مصحف امام علي











ديدگاه مورخان و مفسران درباره مصحف امام علي



آن چه تا کنون بيان شد، نقل روايات در منابع اهل سنت و شيعه بود و نقل، اعم از پذيرش و قبول است، ولي برخي از محدثان اهل سنت به نقد اين روايات برآمده اند يا کساني مانند سُليم بن قيس و طبرسي و ابن شهرآشوب، از موضع قبول و دفاع به نقل اين اخبار پرداخته اند؛ اما در اين نوشته ها، کم تر تحليلي مستقل از روايات انجام گرفته است. کساني ديگر نيز هستند که به نقل مستندات تاريخي بسنده نکرده و به تحليل آن ها پرداخته اند. يعقوبي (م 292 ق) از اين کسان است که به تفصيل درباره مصحف امام علي (ع) اظهار نظر کرده و با بياني ويژه درباره چگونگي مصحف سخن گفته و از ترتيب خاص سوره ها گزارش داده است؛ بي آن که منابع گفتار خويش را برشمارد. از آن جا که وي از نخستين کساني است که درباره مصحف نظريه اي مطرح ساخته و با شرحي گسترده آن را وصف کرده است، نوشته هاي او از نظر تاريخي بسيار مهم و شايسته توجه به نظر مي رسند؛ هر چند مطالب او جاي نقد و تأمل بسيار است. او در گزارش خويش مي نويسد:

برخي روايت کرده اند که علي بن ابي طالب، پس از وفات پيامبرخدا، آن را فراهم ساخته و بر شتري نهاده و پيش جمعيت آورده و گفته است: هذا قرآن قد جمعته؛ «اين قرآني است که من گردآورده ام.» حضرت آن را به هفت جزء و بخش تقسيم کرده بود. برخي گفته اند که علي گفته است: «قرآن بر چهار بخش نازل شده است.»

از نکته هاي ديگر، توضيحات يعقوبي و نامگذاري وي بر سوره ها است که با گزارش ديگران متفاوت است؛ مثلاً سوره قصص را به نام سوره «موسي و فرعون» و سوره جاثيه را به نام سوره «زُمر شريعت» وصف کرده است، يا در بسياري از موارد نام سوره را با آيه نخست آن آورده؛ مانند سوره «انّا اعطيناک الکوثر»، سوره «انّا ارسلنا نوحاً» و سوره «قل اوحي اليّ.»[1] .

يکي ديگر از کساني که به مصحف امام در چند جا اشاره کرده است، شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان بغدادي (م 413 ق) است. او در کتاب اوائل المقالات، به مناسبت نقد قائلين به تحريف و اين که از قرآن کنوني هرگز کلمه، آيه و سوره اي حذف نشده است، اصل وجود مصحف و شيوه مطالب آن را پذيرفته و تنها از اين رو که برخي گمان کرده اند پذيرش وجود مصحف، اعتراف به تحريف قرآن است، توضيح مي دهد که مطالب گرد آمده در مصحف، در تفسير و تأويل قرآن و متکي بر وحي است، اما نص قرآني نيست.[2] همچنين در کتاب مسائل السرويه مي نويسد:

بي گمان، اميرمؤمنان قرآن نازل شده را از آغاز تا فرجام گرد آورده و بر طبق ترتيب نخستين تأليف کرده است؛ سوره هاي مکي را بر مدني و منسوخ را بر ناسخ مقدم داشته و هر آيه و سوره اي را در جاي خويش برنهاده است. از اين رو، امام جعفر بن محمد صادق (ع) فرموده است: «به خدا سوگند، اگر قرآن، چونان که نازل شده بود خوانده مي شد، بي گمان نام ما را در آن مي يافتيد؛ همان گونه که نامِ پيشينيان ما در آن يافت مي شد.»[3] .

اين سخن نيز آشکار مي سازد که در ديدگاه شيخ مفيد، وجود مصحف امام مسلم بوده است. درباره ديدگاه شيخ مفيد در باب ترتيب مصحف به ترتيب نزول يا عدم آن، پس از اين سخن خواهيم گفت.

محمد بن عبدالکريم شهرستاني (م 548 ق) در مقدمه تفسير مفاتيح الاسرار، آنان را که مصحف امام علي (ع) را به کنار نهادند، با لحني بازخواست کننده، مورد خطاب قرار مي دهد و مي نويسد:

چگونه آنان گردآوري علي بن ابي طالب را مطالبه نکردند؟ آيا زيد بن ثابت بهتر مي توانست بنويسد؟ آيا سعيد بن عاص اديب تر و به فنون و قواعد عرب آشناتر بود يا علي؟ آيا آنان به پيامبر خدا نزديک تر بودند يا ايشان؟ آري، همه آنان کار علي (ع) را وا نهادند و مصحفش را به کنار گذاردند و فراموشش کردند، در حالي که چون از تجهيز و تدفين و نماز بر رسول خدا فارغ شد، سوگند ياد کرد که عباي خويش را جز براي نماز جمعه بر دوش نيندازد مگر آن که قرآن را گرد آورد. بي گمان، او مأمور اين کار بود. قرآن را گرد آورد؛ چونان که نازل شده بود، بي تحريف و تبديل و کم و زياد. پيامبر گرامي همواره او را از موضع آيات و سوره ها آگاه کرده بود و جايگاه و تقدم و تأخر آن ها را نشان داده بود.

ابوحاتم رازي [م 327 ق] در وصف مصحف امام علي گفته است که او هر آيه اي را در کنار آيات مشابهش برنهاده بود. برخي ديگر گفته اند که در مصحف امام علي، مطالب در دو بخش متن و حواشي بوده است؛ در متن قرآن کريم بوده است و در حاشيه مصحف، مباحث مربوط به آيه.[4] .

در ميان نويسندگان و مفسران پيشين، کم تر کسي مانند شهرستاني به تفصيل از اين موضوع سخن گفته و به ترتيب مصحف پرداخته است. چنان که گفته آمد، گزارش وي تنها نقل روايت نيست، بلکه وصف و تحليل و نقد است. ابن ابي الحديد (م 655 ق) در شرح نهج البلاغه نيز چنين کرده است. او در آغاز کتاب، به مناسبت ذکر فضايل اميرمؤمنان (ع)، به مسئله گردآوري قرآن اشاره مي کند و اين که علي (ع) نخستين کسي است که پس از پيامبر بدين کار پرداخته است. او مي نويسد:

همه بر اين باورند که علي (ع) قرآن را در زمان پيامبر از بر کرده و کسي ديگر جز او چنين نکرده بود و او نخستين کسي بوده که قرآن را گرد آورده است. گفته اند که او در بيعت با ابوبکر تأخير ورزيده است، و اهل حديث معتقدند اين که شيعيان مي گويند نشستن او در خانه براي دوري از بيعت بوده است، درست نيست، بلکه براي اشتغال به گردآوري قرآن بوده است و اين دليل بر آن است که او نخستين گردآورنده قرآن است.[5] .

ابن ابي الحديد به مناسبت ذکر حوادث پس از پيامبر، افزون بر اين که به گردآوري قرآن در مصحف واحد اشاره مي کند، به موضوعي مي پردازد که کم تر در متون تاريخي و حديثي به چشم مي آيد و آن موضوع همکاران حضرت در گردآوري مصحف است.[6] .

يکي ديگر از مفسران اهل سنت که درباره مصحف امام علي (ع) اظهار نظر کرده است، ابن جُزَي کلبي (م 741 ق) است. او در مقدمه تفسير التسهيل لعلوم التنزيل مي نويسد:

قرآن در عهد رسول خدا در صحيفه ها و سينه هاي مردم پراکنده بود. چون حضرت وفات کرد، علي بن ابي طالب در خانه نشست و قرآن را به ترتيب نزول گرد آورد. اگر مصحف او يافت مي شد، در آن دانستني هايي بسيار مي توانستيم بيابيم، اما افسوس که يافت نشد.[7] .

نکته شايسته توجه در اين سخنان آن است که اولاً ابن جُزي مصحف علي (ع) را نخستين مصحف کامل پس از پيامبر، و علي (ع) را نخستين گردآورنده مي داند. ديگر آن که او مصحف علي (ع) را به ترتيب نزول مي داند، اما مدرک سخن خويش را باز نمي گويد. سوم آن که مصحف را تنها نسخه اي از قرآن نمي داند؛ زيرا درباره اش مي گويد: «لکان فيه علم کبير.» مراد از تعبير «علم کبير» بايد مطالبي ديگر، جز قرآن باشد. سرانجام اين که، گفتار او نشان مي دهد که در عهد ابن جُزي اين مصحف در دسترس نبوده و او تنها بر اساس گزارش هاي متون قدما از آن سخن گفته است.

از ميان متأخرين، کساني بسيار به وصف مصحف امام علي (ع) پرداخته اند؛ مانند فيض کاشاني،[8] ابوعبداللَّه زنجاني،[9] آيت اللَّه خويي،[10] علامه عسکري،[11] سيد جعفرمرتضي عاملي،[12] ابن خطيب در کتاب الفرقان[13] و ملاحويش آل غازي در تفسير بيان المعاني.[14] .

در اين ميان، برخورد متأخرين متفاوت است: برخي با تفصيلي بيش تر به موضوع پرداخته اند و برخي با اختصار؛ مثلاً جعفر نکونام، کتابي درباره مصحف امام نگاشته و يا اکرم برکات عاملي، کتابي در حقيقت مصحف فاطمه (س) از ديدگاه شيعه برنوشته و بخشي از کتاب را به مصحف امام علي (ع) اختصاص داده است، و فتح اللَّه محمدي در پاسخ به شبهه هاي ناصرعلي قفاري در کتاب اصول مذهب الشيعه به دفاع از مصحف امام علي (ع) پرداخته و پذيرفتن اين مصحف را مساوي اعتقاد به تحريف ندانسته است.

از نگاه ديگر، در ميان متأخران، کيفيت و ويژگي هاي مصحف امام علي (ع) و پاسخ به شبهه هاي قائلين به تحريف مهم بوده است؛ مثلاً آيت اللَّه خويي در يک جمع بندي درباره شبهه هاي قائلين به تحريف مي نويسد:

تسالم علماي اعلام بر وجود مصحف امام، ما را از اثبات اين کتاب بي نياز مي کند و از اين رو به بحث درباره اين مصحف پاي نمي نهيم. اما اين که برخي پنداشته اند مصحف مشتمل بر چيزهايي افزون بر قرآن است، به اين معنا نيست که آن چه افزون است، از قرآن باشد، بلکه زياداتي تفسيري و بيان تأويلي است.[15] .

وي آن گاه به تفصيل در تحليل و تفسير روايات مصحف امام وارد مي شود که در ذکر ويژگي هاي مصحف به آن ها خواهيم پرداخت.

سيد جعفرمرتضي عاملي نيز در آغاز بحث خويش اين پرسش را مطرح مي کند که آيا مصحف امام همان مصحفي است که نزد پيامبر بود و به حضرت وصيت کرد که آن را گرد آورد يا مصحف مستقل ديگري است؛ ثانياً اين مصحف با مصحف کنوني سازگار است يا ناسازگار، و اگر ناسازگار است، ناسازگاري اش از چه نوعي است؛ ثالثاً حجم اين مصحف چقدر بوده و مصادري که از وجود اين مصحف خبر مي دهند، تا چه حد قابل اعتماد و اعتنايند. او به اشکالات قائلين تحريف مي پردازد و بدون آن که بخواهد پرسش هاي فوق را پاسخ دهد، ويژگي هاي مصحف امام را بر مي شمارد.[16] .









  1. يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه ابراهيم آيتي، ج 2، ص 15.
  2. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، مصنفات الشيخ المفيد، ج 4 (اوائل المقالات)، ص 81.
  3. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، مصنفات الشيخ المفيد، ج 1، ص 79؛ عياشي، محمد بن مسعود، تفسيرالعياشي، ج 1، ص 89، ح 46. گويا مفاد حديث اين باشد که ترتيب آيات بر اساس نزول، مطلب را روشن مي کرد؛ هر چند نام اشخاص برده نشده باشد.
  4. شهرستاني، عبدالکريم، مفاتيح الاسرار و مصابيح الانوار، ج 1، ص 120. البته به چنين مطلبي در تفسيرالقرآن العظيم دست نيافتم.
  5. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 27.
  6. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 56.
  7. جُزي، محمد بن احمد الکلبي، التسهيل لعلوم التنزيل، ج 1، ص 7.
  8. فيض کاشاني، محسن، تفسيرالصافي، ج 1، ص 47.
  9. زنجاني، ابوعبداللَّه، تاريخ القرآن، ص 76.
  10. خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسيرالقرآن، ص 222.
  11. عسکري، سيد مرتضي، القرآن و روايات المدرستين، ج 3، ص 200.
  12. عاملي، سيد جعفر مرتضي، حقائق هامة حول القرآن الکريم، ص 152 - 172.
  13. ابن خطيب، الفرقان، ص 47.
  14. آل غازي، ملا حويش، بيان المعاني، ج 1، ص 4.
  15. خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 222.
  16. عاملي، سيد جعفرمرتضي، حقائق هامه، ص 152.