شبهه ها و اشكال ها











شبهه ها و اشکال ها



درباره مصحف امام شبهه ها و اشکال هايي مطرح است. برخي از شبهه هاي رواييِ مربوط به بحث را در مبحث اثبات وجود مصحف امام و ويژگي هاي آن باز گفتيم و بدان ها پاسخ داديم، اما برخي شبهه ها از گونه تاريخي و کلامي اند که اينک به چند نمونه از آن ها اشاره مي کنيم.

1. وقتي مصحف در روزگار ما ناياب است و در دسترس نيست، چه سودي دارد که درباره اش سخن گوييم؟ هدف پژوهش گران مسائل تاريخي، کشف مجهولات تاريخ و افزودن بر آگاهي هاي تاريخي است و پژوهش و تفحص درباره مصحف امام، بر آگاهي هاي تاريخي و فرهنگي ما مي افزايد و به روشن شدن دسته اي از مسائل تاريخي - مانند سير کتابت در جهان اسلام و آغاز تدوين تفسير - کمک مي کند؛ به ويژه اگر درباره کتابي تحقيق کنيم که مربوط به امام علي (ع) است و درباره اش نظريه هايي گوناگون باز گفته باشند و حقيقت در پرده اي از ابهام و تاريکي جاي گرفته باشد.

ارزشمندترين سود پژوهش درباره مصحف امام، روشن شدن زواياي تاريخ جمع قرآن است؛ اين که گردآوري قرآن در روزگار پيامبر بوده يا پس از آن، نخستين گردآورنده که بوده و چه انگيزه اي داشته است و حضرت علي (ع) در اين باره چه کرده است و در برابر، خلفا با چه انگيزه اي به جمع قرآن پرداخته اند. ديگر آن که مصحف امام علي (ع) منشأ پرسش هايي درباره مصحف عثماني شده است و چنان که توضيح خواهيم داد، برخي کسان بر شيعه تاخته اند و گفته اند: شيعيان معتقدند قرآن تحريف شده است؛ زيرا به مصحفي جز مصحف کنوني ايمان دارند. روشن شدن موضوع مصحف امام علي (ع) به رفع اين شبهه ها کمک مي کند و موضع اهل بيت (ع) را درباره قرآن آشکار مي سازد.

2. گزارش هايي درباره مصحف در دست است که با نقل متواتر قرآن ناسازگارند؛ به ويژه اخباري که گونه اي اختلاف در مضمون قرائت ها را مطرح مي سازند. با توضيحاتي که درباره مصحف امام به دست داديم، منافاتي ميان مصحف امام و تواتر قرآن برجاي نمي ماند. درست است که اخبار مصحف امام از نظر سندي داراي جايگاه استواري همچون نقل قرآن نيستند، اما چون منابع گوناگون و تعبيرهايي مختلف از آن گزارش داده اند، گونه اي اطمينان به صحت و واقعيت گزارش ها حاصل مي گردد.

آن چه در باب اختلاف قرائت ها نقل شده است - بر فرض صحتِ منقولات - با تواتر قرآن ناسازگار نيست؛ زيرا اصلِ قرآن قطعي است، اما قرائت هاي قرآن متواتر نيستند[1] و از اين رو، اگر در روايتي، قرائتي بر خلاف قرائت رايج مطرح گردد، تنها قرائتي خواهد بود در کنار ديگر قرائت ها. آن گاه که در باب کلمات قرآن از هفت تا چهارده قرائت نقل شده است و هيچ يک از معصوم به تواتر نرسيده است، چگونه مي توان نقل خبري درباره يکي از قرائت ها را مخالف قرآن دانست؟ از سوي ديگر، آن چه از مجموع منقولات ترديدناپذير شمرده شده است، اصل وجود مصحف امام علي (ع) است؛ اما کم و کيف آن بايد بر معيار قبول خبر ارزيابي شود. بدين رو، به صرف نقل خبري درباره قرائتي، نمي توان از قرائت مشهور دست کشيد.

3. برخي اخبار مصحف حکايت از تحريف قرآن دارند و چون شيعه و سني بر مصونيت قرآن از تحريف يگانه اند، بايد در وجود مصحف ترديد کرد. به نظر مي رسد مهم ترين شبهه اي که درباره مصحف امام مطرح است، همين باشد. اين شبهه دو سويه دارد:

1. شماري از محدثانِ قائل به تحريف، با پذيرفتن برخي روايات ناظر به مصحف امام، قائل به تحريف شده اند. ميرزاي نوري در کتاب فصل الخطاب في اثبات تحريف کتاب رب الارباب، دليل چهارم بر تحريف را وجود قرآن اميرمؤمنان دانسته و گفته است: «اين قرآن، هم از نظر ترتيب با مصحف کنوني تفاوت دارد و هم در آن مطالبي است که از احاديث قدسيه محسوب نمي شود.»[2] در دليل يازدهم نيز رواياتي را مي آورد که بنابر مفاد آن ها، مصحف امام تفاوت کمي با مصحف موجود دارد؛ از آن جمله مي گويد: «در کتاب سُليم بن قيس آمده که در مصحف علي (ع) هجده هزار آيه است.»[3] يا «در خبر سالم بن ابي سالمه آمده است که هنگامي که قائم ما قيام کند، مصحفي را که علي (ع) نوشته درخواهد آورد که قرائتش با قرائت اين مصحف تفاوت دارد.»[4] .

2. اين شبهه از سوي کساني است که به داعيان و راويانِ مدعي چنين مصحفي حمله کرده و اين فکر را از سوي سبئيه دانسته و گفته اند: «ريشه پيدايش انديشه مصحف امام علي (ع)، توسط سبئيه (گروه عبداللَّه بن سبأ) ؛ يعني کساني که به الوهيت علي (ع) قائل بوده اند، مطرح شده است.»[5] جالب اين است که مسئله وجود مصحف را با بحث نخستين گردآورنده قرآن پيوند زده و گفته اند: «نخستين کسي که اين موضوع را در کتابش مطرح کرده، سُليم بن قيس است.»[6] .

اکنون در چند بند به شبهه پاسخ مي دهيم و نادرستي اش را آشکار مي کنيم:

خبري که محمد صالح مازندراني از کتاب سليم بن قيس نقل کرده است، به هيچ وجه در نسخه هاي تصحيح شده اين کتاب موجود نيست.[7] حتي در نسخه بدل ها نيز چنين عبارتي ديده نمي شود. معلوم نيست که مازندراني اين خبر را از کجا نقل کرده است که در مصحف امام علي (ع) هجده هزار آيه است. از اين گذشته، مشهور است که کتاب سُليم را نسخه هايي گوناگون است. آقا بزرگ تهراني از نسخه هاي گوناگون و متفاوتي از اين کتاب ياد مي کند.[8] بدين رو، با اين اختلاف نسخه ها و دست بردن هاي بسيار در نسخه و شبهه هايي که درباره اين کتاب مطرح است، استناد به چنين روايتي هرگز پذيرفتني نيست.[9] البته در اصول کافي، روايتي ديگر از هشام بن سالم (در برخي نسخه ها از هارون بن مسلم) آمده است که به روايت پيش گفته مي نمايد؛ با اين تفاوت که مي گويد: «قرآني که جبرائيل بر پيامبر نازل کرده است، هفده هزار آيه داشته است.»[10] ممکن است روايت کليني با روايت سُليم خلط شده باشد. اما اين روايت، که به ظاهر از نظر سند، صحيح است و همه رجالش مورد وثوق است، از چند جهت مورد مناقشه و ناپذيرفتني است:

اول. کليني از طبقه نهم است و علي بن حکم، راوي کليني، از طبقه ششم. کليني نمي تواند بي واسطه از او روايت نقل کند. پس بايد در اين ميان کساني باشند که در طريق افتاده اند و چون معلوم نيست طريق کليني به علي بن حکم کيانند، سند حديث مورد خدشه جدي است.[11] .

دوم. علي بن حکم نابينا بوده و از کساني بسيار حديث شنيده و به حافظه سپرده و از ديگران خواسته در دفترش بنويسند. مطمئن نيستيم که هر آن چه او شنيده است، به کتابش راه يافته باشد؛ زيرا در عهد امام صادق (ع) کساني مانند سعيد بن مغيره و ابوالخطاب نسخه نويسي مي کردند و مطالبي را به نام امام باقر (ع) و امام صادق (ع) برمي ساختند. بسيار محتمل است اين خبرسازان دروغ نويس، نسخه علي بن حکم را به دلخواه تغيير داده باشند. از اين موارد در تاريخ فراوان ديده شده است؛ مثلاً يونس بن عبدالرحمان آن چه را از کتاب هاي اصحاب امام صادق (ع) رونويسي کرده بود، با دل نگراني به امام رضا (ع) عرضه مي کند و آن حضرت حديث هاي جعلي را مشخص مي سازد و نشان مي دهد.[12] .

آن چه مرحوم کليني نقل کرده است، بسان روايتي است که عامه از ابي بن کعب نقل کرده اند که «سوره احزاب که اينک 73 آيه است، در حقيقت، به اندازه سوره بقره [يعني 286 آيه] بوده است.»[13] همچنين از عبداللَّه بن عمر نقل کرده اند که «هيچ کس نبايد بگويد: من همه قرآن را آموخته ام؛ زيرا کسي از قرآن خبر ندارد. بخشي بسيار از قرآن از ميان رفته است.»[14] رواياتي ديگر نيز از طرق عامه نقل شده اند که جايگاه رفيع اين کتاب آسماني را فرو مي آورند و آن را کتابي تحريف شده معرفي مي کنند که البته داراي ارزش تاريخي و علمي نيستند.[15] .

سوم. در برخي نسخه هاي الکافي، عدد «عشر» نيامده است؛ (يعني سبعة عشر آلاف)، و بدين سان، شمار آيات قرآن هفت هزار (سبعة آلاف) مي شود. تعبير تخميني آيات قرآن از 6236 آيه به هفت هزار غير طبيعي نيست؛[16] زيرا معمول است که به جاي عدد شکسته از عدد سر راست سود برند.

چهارم. در روايت الکافي نيامده است که شمار آيات در مصحف امام اين مقدار بوده است تا بتوان بر مصحف خرده گرفت. آن چه ميرزاي نوري، به نقل از مازندراني، از کتاب سليم نقل کرده است، ناظر به مصحف امام علي (ع) است که گفتيم چنين عبارتي در کتاب سليم نيست و کتاب الکافي، ناظر به کتاب امام نيست.

پنجم. محقق کتاب الکافي در پانوشت درباره حديث يادشده گفته است که شايد اختلاف در شمار آيات از ناحيه چگونگي تقسيم بندي آيات است نه اين که قرآن کم و زياد شده باشد.[17] .

ششم. هيچ يک از اصحاب، در عمل، به اين روايات توجه نکرده اند و آن ها را به عنوان اخبار شاذ و نادر ياد کرده اند.[18] .









  1. ر.ک: خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 157.
  2. محدث نوري، حسين، فصل الخطاب، ص 105 - 120.
  3. محدث نوري، حسين، فصل الخطاب، ص 235، ح 2؛ مازندراني، ملاصالح، شرح اصول الکافي، ج 11، ص 76.
  4. محدث نوري، حسين، فصل الخطاب، ح 3؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 88، ح 28؛ کليني، محمد بن يعقوب، الکافي في الاصول، ج 2، ص 633، ح 23.
  5. قفاري، ناصر بن عبداللَّه بن علي، اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشريه، ج 1، ص 202.
  6. قفاري، ناصر بن عبداللَّه بن علي، اصول مذهب الشيعة الامامية الاثني عشريه، ج 1، ص 235 - 236 و 229.
  7. اين کتاب را محمد باقر انصاري تحقيق، و نشر الهادي در سه مجلد منتشر کرده است.
  8. تهراني، آقا بزرگ. الذريعةالي تصانيف الشيعه، ج 17، ص 276.
  9. ر.ک: معرفت، محمدهادي، صيانةالقرآن من التحريف، ص 225.
  10. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي في الاصول، کتاب فضل القرآن.
  11. خويي، سيدابوالقاسم، معجم رجال الحديث، ج 11، ص 394؛ نجاشي، ابوالعباس، رجال النجاشي، ص 338؛ طوسي، فهرست کتب الشيعة و اصولهم، ص 264.
  12. تستري، محمدتقي، قاموس الرجال، ج 9، ص 500. به همين دليل رجاليون برخي از طرق حديثي يونس را معلول و داراي مشکل دانسته اند؛ مثل طريق محمد بن عيسي. ر.ک: اردبيلي، جامع الرواة، ج 2، ص 357.
  13. سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 3، ص 82.
  14. سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 3، ص 82.
  15. تفصيل اين موارد را مي توانيد در: سيوطي، جلال الدين، الاتقان، ج 3، ص 82 - 85 ببينيد.
  16. عميدي، ثامر هاشم، دفاع عن الکافي، ج 2، ص 344.
  17. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي في الاصول، ج 2، ص 634، پاورقي شماره 3، تحقيق علي اکبر غفاري.
  18. عميدي، ثامر هاشم، دفاع عن الکافي، ج 2، ص 344.