سرنوشت مصحف ها











سرنوشت مصحف ها



پس از رحلت پيامبر، مصحف هايي گرد آوردند و بر اساس آن ها نسخه هايي باز نوشتند؛ تا آن جا که افراد براي فراهم آوردن مصحف خود، يکي از مصحف هاي صحابه را نمونه قرار مي دادند، و همين، مايه رواج مصحف در هر شهر شد. از اين رو، هر مصحف نشانه و ويژگي شهري را با خود داشت و بدين سان تا سال ها مصحف ابي بن کعب در دمشق، مصحف ابن مسعود در کوفه، مصحف ابوموسي در بصره و مصحف مقداد - و بنا بر روايتي معاذ - در حمص رواج داشت.[1] اما با گسترش فتوحات، ملت هايي مختلف به اسلام گرويدند؛ مردمي که نه زبان قرآن را مي دانستند و نه با فرهنگ و آداب و رسوم عرب آشنا بودند. کار قرآن خواندن براي اينان دشوار بود. از سويي ديگر، قرآن ميان مردم عرب بيش تر به گونه انتقال شفاهي و با اتکا به حافظه قرائت مي شد و آنان کم تر از خط و کتابت سود مي بردند. خط آن روزگار نيز، خود، مشکلي بود و کلمه ها از نقطه گذاري و اعراب بي بهره بودند و هر کسي نمي توانست از مصحف ها سود بَرَد. در چنين شرايطي زمينه نادرست خواني فراهم شد و بيم آن مي رفت که لهجه ها و سليقه ها و قرائت هاي گوناگون به اساس قرآن آسيب رسانند.

براي سامان يافتن اين وضع، مي بايد گروهي از حافظان، قاريان و مصحف داران گرد مي آمدند و به ثبت قرآن و يگانه ساختن مصاحف روي مي آوردند. سرانجام، عثمان به اين کار روي آورد و براي اين که بتواند اين حرکت را سامان بخشد و راه را براي يگانه سازي مصاحف باز کند، تصميم گرفت مصحف هاي ديگر را گرد آورد و نابود سازد. او دستور داد همه کتيبه ها، نوشته ها، استخوان ها و سنگ هاي نازک سپيد را، که صحابه آورده بودند و آيات قرآني را بر آن ها نوشته بودند، از ميان ببرند تا ديگر نزاع و اختلافي در ميان نباشد و همه مسلمانان، يکپارچه، به متني يگانه روي آورند. خلاصه آن که او دستور داد هر جا و نزد هر کسي مصحفي مخالف آن چه آنان گرد آورده اند يافته شود، نابودش سازند و مردم را به يک نسخه فرا خوانند.[2] .

با اين همه، هر قدر براي از ميان بردن ديگر مصاحف مي کوشيدند، دارندگان مصاحف بر مقاومت خويش مي افزودند؛ چنان که تا سال ها پس از اين ماجرا، برخي مصاحف همچنان موجود بودند، ولي اندک اندک همان ها نيز نابود شدند و اثري جز نام از آن ها باقي نماند.









  1. راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 337.
  2. بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، ج 3، ص 226.