محتواي مصحف امام علي











محتواي مصحف امام علي



اگر مستند خبر مصحف امام، روايات جمع قرآن پس از رحلت پيامبر باشد، در آن ها به گونه اي صريح سخن از جمع قرآن رفته و چنين عبارت هايي آمده است: حتّي يجمع القرآن؛[1] لا اَخْرُجُ حتّي أَجْمَعَ القرآنَ؛[2] ففرغ الي کتاب اللَّه و أخذ يجمعه في مصحف؛[3] المصحف الّذي جمعه اميرالمؤمنين.[4] بنابراين، روشن مي شود که سخن از کاري در زمينه قرآن بوده است و هر چند در آن روزگار، اصطلاح «مصحف» براي غير قرآن به کار مي رفته و يا براي موارد مشترک مي آمده، در اين جا مراد از مصحف، قرآن بوده است. مصحف فاطمه (س) قرآن نبوده و حتي در جرگه کتاب هاي تفسيري نيز قرار نداشته است. بنابراين، نبايد مصحف امام را در رديف مصحف فاطمه (س) قرار داد. چنان که توضيح خواهيم داد، امامان مي کوشيدند که نشان دهند مصحف فاطمه (س) به هيچ رو قرآن نيست تا مبادا اين اشتباه به موارد ديگر راه يابد و يا نقل از مصحف فاطمه (س) به عنوان نقل از قرآن تلقي شود.

از سوي ديگر، اين که محتواي مصحف، تنها قرآن است و مطالبي جز قرآن در آن نيست، مورد اتفاق مورخان و مفسران است. پيش از اين، از شيخ مفيد نقل کرديم که درباره مصحف حضرت گفته است: آن چه در مصحف حضرت آمده، تأويل و تفسير معاني و مطالبي است که از کلام اللَّه به حساب نمي آيند.[5] فيض کاشاني نيز به صراحت در مقدمه ششم تفسير خود مي نويسد: «معلوم است که حکم به تعيين ناسخ و منسوخ در آيات از قبيل تفسير و بيان است، نه اين که جزو قرآن باشد.»[6] .

ابوعبداللَّه زنجاني (م 1319 ش) نيز درباره مصحف امام مي نويسد که اين مصحف، مرکب از هفت جزء و حجم آن چنان گسترده بوده که حضرت مجبور شده است براي حمل آن از شتر بهره گيرد.[7] آيت اللَّه خويي نيز بر آن رفته است که اين مصحف، مشتمل بر زيادتي افزون بر قرآن بوده است، اما روشن است که اين، بدان معنا نيست که افزوده ها از قرآن باشند، بلکه زياداتي تفسيري و تأويلي بوده اند.[8] .

ريشه اين برداشت در خود روايات است که آشکارا باز مي نمايند اين مصحف، تنها قرآن نبوده است. در روايات سُليم بن قيس آمده است: فلمّا جمعه کلّه و کتبه بيده تنزيله و تأويله و النّاسخ منه والمنسوخ....[9] اگر مصحف تنها قرآن است، ديگر کتبه بيده تنزيله و تأويله معنا ندارد، و بي گمان توضيح و تفسير آيه ها مراد بوده است تا ميان تنزيل و تأويل، و ناسخ و منسوخ تفاوت گذاشته شود؛ به ويژه که در ذيل همين خبر آمده است: حضرت اتمام حجت مي کند که مباد روزي برسد و بگويند علي، کسي که از پيامبر اين آيات را آموخته و تأويلشان را برگرفته، چرا ما را در غفلت گذاشته و ناآموخته هايمان را باز نگفته است.[10] .

در خبري ديگر از سُليم آمده است که حضرت خطاب به عثمان مي گويد:

اِنّ کلَّ آيةٍ أَنزلهااللَّهُ - جلّ و علا - علي محمّدٍ - صلّي اللَّه عليه و آله - عندي بإملاء رسولِ اللَّه و خطِّ يدي و تأويل کلِّ آية انزلهااللَّه علي محمّد و کلّ حلالٍ و حرامٍ أَو حدّ أَو حکمٍ أَو شي ءٍ تَحتاجُ إِليه الامّةُ الي يوم القيامة مکتوبٌ بإملاءِ رسول اللَّه و خطِّ يدي حتّي أَرش الخدش؛[11] «بي گمان هر آيه اي که خداوند بر پيامبرش (ص) نازل کرده، پيش من است به املاي او و دست خط من. و تأويل هر آيه اي که خدا بر پيامبرش نازل کرده و هر حلال و حرام يا حد و حکم و هر چيزي که مردم تا روز قيامت بدان نيازمندند، با املاي پيامبر خدا و خط من نوشته شده است؛ حتي جريمه خدشه اي که بر بدن کسي وارد کنند.»

از اين خبر به خوبي مي توان دريافت که افزون بر ذکر آيات، تأويل آن نيز در مصحف آمده است و تأويل غير از قرآن است. همچنين، توضيح هر حلال و حرام يا بيان حدود و احکام و نيازهاي امت اسلامي تا قيامت، در اين مصحف مذکور بوده است. اگر منظورْ خود آيه ها و سوره ها باشد، وجهي براي ذکر آن ها نبود و تفاوتي ميان اين مصحف و مصحف هاي ديگر به شمار نمي رفت و ديگر نيازي نبود که در ذيل روايت بيايد: انَّ رسولَ اللَّه اَسرّ إِلَيَّ في مرضِهِ مفتاحَ أَلف بابٍ من العلمِ يَفْتَحُ کُلُّ بابٍ أَلفَ بابٍ. اين که پيامبر در هنگام رحلت، کليد هزار باب دانش را به علي مي دهد تا آن ها را بنويسد، چيزي جز قرآن بوده که حضرت علي (ع) آن را آموخته و به کتابت درآورده است.









  1. ابن نديم الفهرست، ص 30.
  2. عياشي، محمدبن مسعود، تفسيرالعياشي، ج 3، ص 70.
  3. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 28، ص 231.
  4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 36.
  5. مفيد، محمدبن محمد بن نعمان، مصنفات الشيخ المفيد، ج 4، ص 81.
  6. فيض کاشاني، محسن، تفسيرالصافي، ج 1، ص 47.
  7. زنجاني، ابوعبداللَّه، تاريخ القرآن، ص 76.
  8. خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 222.
  9. هلالي، سُليم بن قيس، کتاب سليم بن قيس، ج 2، ص 581؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 40.
  10. هلالي، سليم بن قيس، کتاب سليم بن قيس، ص 582.
  11. هلالي، سليم بن قيس، کتاب سليم بن قيس، ص 657؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 89، ص 41.