وصول به تعامل صحيح بين حکومت و مردم و کسب رضايت عامه
امام علي(ع) رابطه مردم با حکومت را رابطه پدر و فرزندي مي داند و در فرمان مالک اشتر اين نوع رابطه آرماني مبتني بر لطف و محبت را توصيه مي فرمايد: «ثم تفقَّدْ مِن اُمورهم ما تتفقَّدُ الوالدان من ولدهما[1] ؛ از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجويي مي کنند». به اعتقاد امام، بين مردم، خداوند متعال حقوقي معين کرد، که بزرگترين آن، حقوق بين والي و رعيت است. اين حقوق بايد رعايت بشود تا رشته الفت آنها و عزت ديني شان باقي بماند.[2] امام(ع) در عهدنامه مالک اذعان مي دارد: «محبوبترين امور در نزد زمامدار اسلامي، بايد مؤثرترين آنها در حق و فراگيرترين آنها در عدل و جامع ترين آنها براي رضايت عامه جامعه باشد[3] ». بدين ترتيب امام(ع) بر رضايت توده و اکثر ملت تأکيد زيادي دارد و جلب رضايت و اعتماد آنان را ضروري و مفيد و مشکل گشا و مقتضاي حق مي داند. او از والي مي خواهد راه موفقيت و خدمت را از طريق توده و اکثر بجويد، زيرا «بي شک فقط توده هاي ستون فقرات جامعه ديني تکيه گاه مکتب و وسيله شکست دشمنان مي باشند. پس بايد با آنها بود و بر آنها تکيه زد و به خواست و نياز آنان توجه کرد[4] ». عامه مردم، اکثريت جامعه هستند که از امکانات عادي و معمولي برخوردارند و گاه در محدوديت به سر مي برند، ولي افراد پرتوقع و خودخواهي نيستند و به کم قانع و به حق راضي اند. حکومت بايد در پي تأمين رضايت اين گروه باشد، نه گروه خاصي که از امکانات فراوان بهره مندند و انتظار و توقعشان بسيار است و خودخواه و خودبين هستند. با همين حکمت و فلسفه، امام(ع) از مالک مي خواهد با مردم رابطه برقرار کند و از آنها فاصله نگيرد. امام(ع)، احتجاب حاکم از مردم را باعث گمراهي و بي اطلاعي از حقايق جامعه و ايجاد شک و ترديد و بي اعتمادي مردم مي داند. امام(ع) بر صحت وجدان جمعي و قضاوت افکار عمومي پافشاري نموده و ملاحظه آن را توسط زمامداران توصيه و به مالک اظهار مي کند: «... و أَنَّ الناس ينظرون من امورک في مثل ما کُنتَ تنظُرُ فيه مِن امور الوُلاة قبلَک و يقولون فيک ما کنت تقول فيهم و اِنّما يُستدلّ علي الصالحين بما يجري الله لهم علي اَلْسُن عباده[5] ؛ همان گونه که تو ناظر حکام قبل از خود بودي، مردم بر کار تو نظارت دارند و آنچه در باره آنها بگويي، در باره کارهايت قضاوت مي نمايند. سند صلاح و خلوص حکام صالح، نظر و قضاوتي است که خدا بر زبان مردم صالح جاري مي کند». امام(ع)، جماعت را رحمت مي داند و دست خدا را با جماعت مي بيند (يد الله مع الجماعة[6] ). اين دو روايت مي تواند تأکيدي بر ضرورت استفاده حکومت و زمامداران از «عقل جمعي» باشد. عبارات فوق واقعيتي عيني را مطرح مي کند که مردم در حال تشکل جمعي براي به دست آوردن يک هدف معقول مي توانند از فهم و عقل و وجدان يکديگر بهره برداري کنند و هر يک از آنها ميزان سنجش و کتابي گشوده، در مقابل ديدگان ديگري و زمامداران باشند.