عدالت











عدالت



و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق[1] .

در حکومت علي، عدالت در راس همه ي کارها است. آنان که از اجراي عدالت دلتنگ مي شوند يا به خشم مي آيند بايد بدانند که پرده ي تاريک و سياه ظلم آنها را بيشتر در تنگناهاي جانفرسا قرار خواهد داد.

در دولت من، آنان که به ناحق به مقامات بالاي جامعه دست يافتند بايد بدانند که صاحبان حق به جايگاه خود گمارده مي شوند.

در سازمان حکومت علي چيزي جز حقيقت راه ندارد، و آنچه تقوي و پرهيزکاري است با ارزش مي باشد و همه بايد آگاه باشند که تقوي و پرهيزکاري و گناه خطاکاري دو راه حق و باطل است که اگر حق کم و باطل فزوني يابد نظام اجتماعي پايدار نمي ماند.[2] .

ظلم و ستم بايد به بند کشيده شود اگر غير از اين باشد بي شک در پيشگاه حق و عدالت مسوول خواهيم بود.[3] .

خدا در کمين ستمکاران نشسته و به دقت ناله و زاري مستمندان را گوش مي گيرد،

[صفحه 264]

هر که بر بندگان خدا ستم کند خداي را به دشمني خويش برانگيخته است.

هيچ چيز کاري تر از پايداري بر ستمکاري نيست. آنان که جامعه را با ستمکاري اداره مي کنند بايد بدانند که کشورهاي بزرگ بر اثر ستم به ويرانه هايي تبديل شده است.[4] .

مبادا از گفتار به حق و مشورت به عدل با زمامداران خود دوري جوييد، اين از عدالت به دور است.


صفحه 264.








  1. از سخنان شماره 15 ص 70.
  2. از سخنان 16 ص 72.
  3. نامه 18 ص 772.
  4. عهدنامه اميرالمومنين به مالک ص 918 نهج البلاغه محمدعلي انصاري.