آغاز مخالفتها در آغاز خلافت











آغاز مخالفتها در آغاز خلافت



برنامه علي « ع » برنامه دگرگوني زيربناي اقتصادي و اجتماعي کشور اسلامي بود ، بندگان سياه پوست خدا احساس کردند که همچون ديگران آزادند و مي توانند از حقوق و مزاياي اجتماعي در چارچوب قوانين اسلام بهره مند شوند.

پرهيزکاران تهيدست و بينوا دانستند که علي پناهگاه بيچارگان و ستمديدگان است و دلهاي سخت و دستهاي غارتگر صاحبان زر و زور ديگر نمي توانند سرنوشت آنها را به دست داشته باشند. بزرگ زمين داران و صاحبان ثروتهاي فراوان و طبقه حاکمه اي که در فساد دستگاه حکومت عثمان ذي نفع بودند پس از کشته شدن عثمان ، به فراواني احساس خطر کرده بودند و با اعلام برنامه حکومت علي ، به يکديگر نزديک شدند و براي از پاي درآوردن امام علي « ع » به مطالعه پرداختند. اينان چه از پيش و چه بعد از روي

[صفحه 219]

کار آمدن اميرالمومنين « ع » با معاويه و ديگر نيروهايي که مي توانستند در مقابل امام ايستادگي کنند در ارتباط بودند.

به نظر مي رسد که معاويه نخستين کسي بوده که مي خواست براي مدتي هر چند کوتاه مقام خود را حفظ نمايد تا اوضاع را به طور دقيق بررسي کند و فرصت لازم را به دست آورد از اين رو مغيره بن شعبه که شايد از زيرکان عرب بود بنا به خواهش معاويه و يا روي انديشه ي خود يا براي اين که خويشتن را نزد اميرالمومنين مطرح کند و نظر او را نسبت به خود بداند در نخستين روز خلافت ، خدمت امام رفت و نظر حضرت را در مورد والي شام جويا شد.

علي « ع » مي فرمايد که من او را شايسته حکومت بر مسلمانان نمي دانم و اگر کسي گويد که صلاحيت او توسط عمر تاييد شده است بايد بگويم که معاويه در ايام عمر از يرفاء غلام سياه عمر ، بيشتر از عمر مي ترسيد.

قيام مردم براي اين بود که معاويه و امثال او از کار برکنار شوند و رنگها از چهره اسلام پاک گردد از اين رو من او را منفصل مي کنم.

مغيره گفت يا اميرالمومنين ، اعتقاد من اين است که درباره ي معاويه بايد بيشتر انديشه شود و انجام کارها همراه با جزم و احتياط باشد. معاويه داراي نيروي مجهزي است و مردم شام از او شکايتي ندارند و به طور کلي شام در اختيار او مي باشد و با آشنايي که به روحيه ي او دارم ، بي شک معاويه در مقابل حکم عزل خود ايستادگي مي کند. با آشفتگي که در کشور پهناور اسلامي وجود دارد آيا بهتر نيست که اميرالمومنين لااقل يکي دو سال با معاويه مدارا کند تا او به نام اميرالمومنين از مردم شام بيعت بگيرد و امام هم فرصت پيدا کند تا حکومت خود را در تمام قلمرو کشور اسلامي مستقر نمايد و آن وقت به کار معاويه پردازد.

علي « ع » در پاسخ مغيره فرمود: « من در دينم مداهنه نمي کنم و حتي دو روز هم اجازه نمي دهم که معاويه بر جان و مال و عرض مسلمانان مسلط بماند. »

شايد در مدينه شايعاتي بود که مولي در نظر دارد افرادي همچون عثمان بن حنيف را براي بصره و عماره بن شهاب را براي کوفه و عبيدالله بن عباس را به سمت والي يمن و قيس بن سعد را به سمت والي مصر ، سهل بن حنيف را براي شام اعزام دارد يا کسي از جريان انتصابات باخبر نبود و مغيره بن شعبه در پي ماموريت خود فرداي آن روز ديگر

[صفحه 220]

بار به خدمت امام رفت ولي اين بار گفت من در آنچه اميرالمومنين درباره ي معاويه فرمودند به دقت مطالعه و انديشه کردم و به اين نتيجه رسيدم که نظريات و تصميمات امام از هر حيث بجا و قابل تحسين است.

مغيره از نزد امام خارج شد ، ابن عباس که از مکه مراجعت کرده بود مغيره را هنگام خروج از خانه امام ديد و همين که خود به خدمت اميرالمومنين « ع » رسيد ، حضرت مذاکرات و نظريات مغيره را درباره ي معاويه براي ابن عباس اظهار نمود و تصميم خود را درباره والي شام بازگو فرمود.

ابن عباس عرض کرد: استنباط من آن است که ديروز مغيره از روي خيرخواهي و حسن نيت سخن گفت ، ولي امروز به سياست روي آورد و خواست که اميرالمومنين را از خويشتن خوشنود کند. نظر من آن است که بايد با معاويه به نرمي رفتار شود و از برانگيختن او عليه حکومت و خلافت پرهيز کرد ولي براي امام مقدور نبود که معاويه را در پست خود باقي بگذارد ، زيرا مردم مي دانستند که علي « ع » به کرات از عثمان خواسته بود که پيشنهاد انقلابيون را در خصوص عزل معاويه قبول و اجرا نمايد و اينک که خود زمام امور را به دست گرفته است چگونه از خواسته ي مردم به لحاظ مصلحت انديشي چشم مي پوشد.

تاريخ يک نکته را فراموش کرده است ، در همين کتاب سخنان معاويه در مسجدالنبي را خوانديد - لحن سخنان اميرالمومنين را مي خوانيد - نکته ي مهم اين است که علي با ابوسفيان ها و معاويه ها سازش ندارد و خوشش نمي آيد.

علي به دنبال اعلام برنامه ي خود ، دستور داد اسلحه هايي که در سراي عثمان بود و از آنها براي تسلط بر مسلمانان استفاده شده است ضبط نمايند و از قطائع[1] خلع يد شود و شترهاي قيمتي که از مال صدقه بود و عثمان آنها را به تصرف خود درآورده بود به بيت المال باز گردد. اين اقدام اميرالمومنين درباره ي اموال و قطائع عثمان ، بني اميه را به هيجان آورد تا جايي که آثار شومي در پي داشت.

هنگامي که ماموران علي « ع » اموال و شتران عثمان را ضبط مي نمودند و به بيت المال تحويل مي دادند ، وليد بن عقبه که برادر مادري عثمان بود اشعاري سرود که بني اميه را

[صفحه 221]

به خروش آورد.

اما اميرالمومنين بدين هيجان توجهي نفرمود و چون اموال مزبور را از بيت المال مي دانست ، دستور ضبط و تحويل آنها را به بيت المال صادر کرد و از پيامدهاي آن نهراسيد.

عمروعاص که از مخالفان عثمان بود و در شهر ايله از نواحي شام اقامت داشت وقتي شنيد که مردم با علي بيعت کردند نامه اي به معاويه نوشت و او را تحريک کرد که به خونخواهي عثمان برخيزد و در نامه ي خود اضافه کرد با تمام تواني که داري در انديشه کار خود باش ، چه اگر فرزند ابوطالب بر تو دست يابد همچون شاخه تري که به آساني از پوست برهنه خواهد شد ، تو را از آنچه که در قبضه ي خودداري برهنه خواهد کرد. بي شک اگر امروز به درستي انديشه نکني و فرصت را از دست بدهي اطمينان داشته باش که فردا بايد بابت اين سهل انگاري بهاي گزافي را پرداخت نمايي.[2] .

معاويه به نزد او کس فرستاد و عمروعاص پيش وي رفت ، معاويه بدو گفت با من بيعت کن ، گفت نه به خدا دينم را به تو نمي دهم مگر از دنياي تو نصيبي ببرم ، معاويه پرسيد چه مي خواهي ، عمروعاص پاسخ داد اگر مصر را به من بدهي معامله خوبي کرده اي و پيري را که به کار خواهد خورد به دست مي آوري. معاويه پذيرفت و نامه اي در اين باب نوشت. بنابراين يکي از کانون هاي سياسي و برنامه ريزي عليه خلافت علي در شام تشکيل شد.

عده اي از بني اميه با اميرالمومنين بيعت نکرده بودند از جمله سعيد بن عاص و مروان بن حکم و وليد بن عقبه بن ابي معيط.

مردمي که مي دانستند که احاکم علي بزودي آنها را در بر مي گيرد با يکديگر مشورت کردند. وليد را به نمايندگي انتخاب کردند و به نزد اميرالمومنين فرستادند.[3] .

[صفحه 222]

وليد با چند نفر نزد علي « ع » آمد و گفت:

يا ابوالحسن ، خودداري ما از بيعت با تو براي اين است که خوب مي داني ، ما که اينجا نشسته ايم به واسطه ي سوابقي که با تو در جنگهاي اسلام داريم دل خوشي از تو نداريم و غالبا هر کدام از ما يک نفر را داريم که در آن وقتها به دست تو کشته شده است.

پدر من را دست بسته گردن زده اي و خودم را حد زده اي ،

ولي ما از اين جهت صرفنظر مي کنيم که به شرايط ما توجه کني و آن را بپذيري و آن وقت با تو بيعت خواهيم کرد.

« يکي اين که به گذشته هر چه شده کاري نداشته باشي و برنامه تو براي آينده باشد ، بعد از اين هر طور که مي خواهي عمل کن ، دوم قاتلان عثمان را که الان آزاد هستند به ما تسليم کن که قصاص کنيم و اگر هيچ کدام را قبول نمي کني ، ما ناچاريم برويم به شام و به معاويه ملحق شويم. مولي فرمود ، اما موضوع خون هايي که در سابق ريخته شده خوني نبوده که به واسطه کينه شخصي ريخته شده باشد ، اختلاف عقيده و مسلک بود ، ما براي حق مي جنگيديم و شما براي باطل ، حق بر باطل پيروز شد ، شما اگر اعتراض داريد ، خونبهايي مي خواهيد برويد از حق بگيريد که چرا باطل در هم شکست و نابود شد. اما موضوع اين که من کاري به گذشته نداشته باشم اين در اختيار من نيست بلکه وظيفه اي است که خداوند آن را به عهده من گذاشته است. اما مساله قاتلين عثمان ، اگر من وظيفه خود مي دانستم که آنها را قصاص کنم خودم ( در نخستين روز خلافت ) قصاص مي کردم. « به نظر مي رسد منظور اين است که هم قاتلين معلوم نيستند و هم مساله قابل قصاص نيست »

وليد بعد از شنيدن اين بيانات صريح و قاطع بازگشت و سخنان امام را به هم مسلکان خود بازگو کرد ، آنها هم حرکت کردند و رفتند و تصميم خودشان را عليه علي « ع » آشکار نمودند و مخالفت و دشمني خودشان را علني کردند.

عده اي از اصحاب اميرالمومنين « ع » همين که از جريانها واقف و مطلع شدند گروهي را تشکيل گرديد و عليه زعامت علي تخريب و تحريک مي کنند ، آمدند خدمت مولي و عرض کردند عامل عمده اي که سبب شده اينها ناراضي بشوند و گروهي را تشکيل بدهند مساله اصرار تو بر عدل و مساوات است و حتي قضيه قاتلين عثمان هم بهانه و سرپوشي است روي اين کار و مي خواهند مردم عوام را بدين وسيله تحريک کنند.

[صفحه 223]

بعضي گفته اند مالک اشتر يکي از اين پيشنهاد کنندگان بود يا اصلا پيشنهاد کننده خود مالک بود ، به هر حال مقصود از اين پيشنهاد اين بود که اگر مي تواني در اين تصميم خود تجديدنظر کن »[4] .

بيعت با علي در شهرها ادامه داشت. ابوموسي اشعري از مردم کوفه براي اميرالمومنين بيعت گرفت و مردم کوفه هم استقبال فراوان کردند ، عبدالله بن عامر که از جانب عثمان حکومت بصره را داشت فرار کرد. حارث بن قدامه سعدي از مردم بصره براي علي بيعت گرفت و عثمان بن حنيف انصاري از جانب مولي مامور خراجگيري شد.

طلحه و زبير از علي « ع » اجازه ي عمره گرفتند. امام به آنها فرمود که شايد مي خواهيد به بصره يا شام برويد. آن دو قسم خوردند که جز مکه مقصدي ندارند.

عايشه در مکه مرکز مخالفت با علي « ع » را به وجود آورد طلحه و زبير به قصد آن که به عايشه ملحق شوند به مکه حرکت کردند.

ابن عباس آنها را در نواصف ديده بود که ابوسعيد بن حارث بن هشام با گروهي از جوانان قريش همراه آنان بودند.

يعلي بن منيه که از جانب عثمان حاکم يمن بود از آنجا به مکه آمد و به عايشه و طلحه و زبير و مروان حکم و کساني ديگر از امويان برخورد کرد و به آنها ملحق شد.

يعلي که از جمله کساني بود که مردم را به خونخواهي عثمان تحريک مي کرد. چهارصد هزار درهم با لوازم و سلاح در اختيار عايشه و طلحه و زبير گذاشت و شتر موسوم به عسکر را که از يمن به دويست دينار خريداري کرده بود براي عايشه فرستاد.

عايشه و طلحه و زبير مي خواستند به سوي شام بروند ولي ابن عامر مانع شد و گفت که معاويه پيرو و مطيع شما نخواهد شد و پيشنهاد کرد به سوي بصره حرکت کنند زيرا من در آنجا نيروي انساني کافي دارم که مي توانم در اختيار شما بگذارم.

ابن عامر يک صد شتر و وسائل و لوازم ديگر در اختيار آنها گذاشت. بر اثر اين کوششها نيرويي در حدود /600 نفر جمع نمودند و براي حرکت به سوي بصره آماده کردند.[5] .

[صفحه 224]

معاويه هم از پيش به زبير نوشته بود که به سوي کوفه حرکت نمايد بنابراين نيروي مقاومت در مقابل علي در شام و مکه به وجود آمد که بزودي به شکل نيروي جنگي در ميدانهاي جنگ حاضر خواهند شد.

اميرالمومنين درباره مخالفان خود مي فرمايد:

اينان در کار خود به شيطان روي آوردند و به او اعتماد کردند و شيطان که نماينده ي ناداني و جهل است با آنها شريک شده و در سينه هاي آنها تخم گذاشته است و با آنها آميزش کرد تا فرمانبردار او شدند.

اينان به مرکب گمراهي و ضلالت سوار شدند و سخن نادرست را به گفتارهاي گوناگون نسبت دادند.[6] آن روز که علي گفته بود:

« اگر بيم تفرقه در امت نبود و بازگشت مردم به کفر و تباهي انديشه ام را به خود مشغول نمي داشت هرگز به صبر تن نمي دادم و رفتار ما به گونه اي ديگر بود. با امروز فرق و تفاوت بسيار دارد. امروز علي مي داند که در مقابل او باطل ، لباس حق به تن کرده و ام المومنين و دو صحابه ي بزرگ پيامبر که خود را به دنيا فروخته اند به راهي افتاده اند که کسي جز او که در دامن وحي تربيت شده است نمي تواند باطل را از جامه حق نما خارج کند و بيرون آورد. »

بنابراين علي « ع » قاطعانه عمل کرد و با پيمان شکنان به نبرد پرداخت تا کتاب و سنت را زنده نگهدارد و آنان که به خدا نافرماني کرده اند ولي قابل هدايت هستند به راه راست برگردند و سبک بار شوند.

[صفحه 225]


صفحه 219، 220، 221، 222، 223، 224، 225.








  1. قطائع زمين هايي است متعلق به بيت المال و امام مي تواند آنها را در اختيار مسلمانان نيازمند و سزاوار جهت بهره برداري واگذار کند نه اين که ملک آنها نمايد بلکه بايد سالانه خراج اندکي دريافت کند.
  2. نامه عمروعاص و مفاد آن - حائز اهميت چنداني نيست که در تاريخ ذکر شده و ديگران هم مانند او به معاويه تذکر دادند - عمروعاص در حکومت معاويه سعي کرد از خود ترويج نمايد.
  3. مهمترين نگراني قريش از علي بن ابيطالب « ع » در خصوص برنامه هاي اقتصادي اميرالمومنين بود. گرچه علي « ع » نتوانست تمام گفته ها و برنامه هاي خود را که در نخستين روز خلافت اعلام کرده بود اجرا نمايد ولي همان گفتار آنچنان وحشت در قريش ايجاد کرد که تاريخ مي گويد عمروعاص به معاويه نوشت که علي تو را از آنچه داري برهنه خواهد کرد. علي از بطن انقلاب برخاسته بود و انقلاب را سرلوحه حکومت قرار داد ، علي انقلابي بود و انقلابي ماند تا به خداي کعبه ملحق گرديد.
  4. بيست گفتار - شهيد مطهري ص 18.
  5. مروج الذهب ص 714 - 710.
  6. برداشت از خطبه 7 نهج البلاغه.