پيشگفتار











پيشگفتار



علي زودتر از زمان خود که هنوز هم زمانش فرانرسيده است پا به جهان گذاشت. «مولف»

نهج البلاغه: کتابي در عظمت روح و انديشه ي علي عليه السلام

ابوالحسن محمد رضي معروف به سيد رضي که نسبش با 5 واسطه به امام هفتم شيعيان مي رسد چهل و هفت سال در اين جهان زندگاني کرد ولي با تاليف نهج البلاغه بيش از هزار سال است که در پرتو شخصيت علي «ع» قرار گرفته و در اقيانوس رحمت و عزت اميرالمومنين عليه السلام شناور گرديده تا جايي که نامش و قبرش و خاندانش در پهناي اسلام جاودان شده است.

آنچه سيد بزرگوار تحت عناوين خطبه ها، توصيه ها، نامه ها، فرمانها، سخنها، پندها از مولاي متقيان جمع آوري کرد، نظام ابوابش به 239 خطبه و 79 نامه و 472 سخن کوتاه مي رسد.

او در مقدمه ي نهج البلاغه مي گويد: من سخنهاي اميرالمومنين را بر سه اصل استوار ديدم. اول خطبه ها و اوامر، دوم نامه هاي بزرگ و کوچک، سوم حکمت ها و موعظه ها. نخست خطبه هاي نيکو و سپس نامه هاي زيبا و آن گاه حکمت ها و آداب پسنديده را جمع کردم و براي هر بخشي بابي قرار دادم.

سخنان آن حضرت را در فصل هايي جمع کردم که ممکن است با يکديگر ارتباط موضوعي نداشته باشد، من به پيوستگي و نظم ميان سخن ها چندان توجهي نداشتم، چون مقصود من آن بود که نکته ها و سخنان درخشنده ي آن حضرت را جمع آوري نمايم نه يک موضوع خاص و مطلبي از علي «ع» را.

[صفحه 10]

سيد رضي مردي سخن شناس و اديب بود و به سخنان مولي سخت شيفتگي داشت، بلندي مرتبه سيد رضي در ادبيات عرب و شيفتگي وي به گفتار و کلمات اميرالمومنين علي «ع» سبب شده بود که در جمع آوري سخنان مولي به برجستگي فصاحت و بلاغت بيشتر توجه کند، از اينرو مجموعه ي منتخب خود را نهج البلاغه ناميد.[1] .

آنان که پيش از سيد رضي زندگي مي کردند، گفته و نوشته اند خطبه ها و نامه ها و کلمات علي عليه السلام محدود به آن نيست که سيد رضي جمع آوري کرده است، بنابراين نبايد به خاموشي تن داد و از گفتن بازماند که سخنان اميرالمومنين بدانچه سيد شريف رضي گردآوري کرده منحصر است.

بايد دانست که دسته بندي مطالب نهج البلاغه يک دسته بندي بسيار قديمي و غير منظم است، با اين که شارحين و مترجمين نهج البلاغه نزديک به 90 نفر مي رسند[2] ولي هيچ يک از آنان مطالب نهج البلاغه را برحسب نيازهاي اجتماعي طبقه بندي نکردند.

از دير زمان تا بدين روزگار، نهج البلاغه از لحاظ استواري فصاحت و بلاغت و توان مسائل علمي و تاريخي و ديني مورد علاقه و اعتبار دانشمندان بوده است تا جايي که

[صفحه 11]

درباره اش گفته اند از کلام آفريدگار دو جهان پايين تر و از گفتار آنچه آفريده شده برتر است.

با اين وصف در تنظيم مطالب آن دگرگوني متناسب با پيشرفت علوم و فنون به وجود نيامده تازه ترين تقسيم بندي که براي تحقيق در زمينه مطالب و مسائل نهج البلاغه به عمل آمده، تقسيم بندي استاد شهيد مرتضي مطهري «ره» است.

او مي گويد «مباحث و موضوعاتي که در نهج البلاغه مطرح است و رنگهاي مختلفي به اين سخنهاي آسماني داده، زياد است» و تحت عنوان نگاهي کلي به مباحث و مسائل نهج البلاغه، گفته است مباحث نهج البلاغه که هر کدام شايسته بحث و مقايسه مي باشد به قرار زير است:

1- الهيات و ماوراءالطبيعه 2- سلوک و عبادت 3- حکومت و عدالت 4- اهل البيت و خلافت 5- موعظه و حکمت 6- دنيا و دنياپرستي 7- حماسه و شجاعت 8- ملاحم و مغيبات 9- دعا و مناجات 10- شکايت و انتقاد از مردم 11- اصول اجتماعي 12- اسلام و قرآن 13- اخلاق و تهذيب نفس 14- شخصيت ها[3] .

آنچه بايد گفت آن است که مطالب نهج البلاغه به نظام موضوعي طبقه بندي و رديف نگرديده است، شايد زماني دراز لازم است با کاري دشوار، تا نهج البلاغه به ابواب مختلف تنظيم شود و با کشف نظريات اميرالمومنين علي «ع» در خطبه ها و فرمانها و گفتارها و غيره هر دسته از مطالب تحت عناويني درآيد و تحقيق و تحليل گردد.[4] .

اما بي شک دور از انتظار خواهد بود که يک نفر بتواند در همه ي دنياهاي نهج البلاغه وارد شود و همه ي سرزمين ها و کهکشان هاي آن را فتح نمايد و در همه ي اقيانوس هاي آن شنا کند و به ساحل مقصود برسد.

[صفحه 12]

تنها چيزي که مي توان بدان اشاره کرد آن است که آدمي بايد سالهاي دراز نور علم را با رنج تن خريداري کند تا در ميدان جاذبه ي نهج البلاغه قرار بگيرد و بخشي از اين درياي بي کران را بپيمايد و بر قسمت هايي از آن دست يابد، به همين سبب بايد گفت که:

در زمينه ي نهج البلاغه و تحليل آن تاکنون کار مهمي نشده است و کارهايي که انجام شده است از حدود شرح کلمات و ترجمه ي الفاظ تجاوز نکرده که آن هم در طول هزار سال بسيار ناچيز است.

فقهاء و علماي اسلام تحقيقات زيادي در مسائل گوناگون اسلام انجام داده اند و کتابهاي بسيار در رشته هاي مختلف علوم اسلامي نوشته و به رشته ي تحرير درآورده اند که به نوبه ي خود گنجينه ي پرارزشي است که در اختيار دنياي امروز قرار دارد و دنياي فردا هم از آن استفاده خواهد کرد[5] اما آنچه بايد گفت آن است که در خصوص نهج البلاغه يعني کتابي که اخ القرآن ناميده شده، کار چنداني صورت نگرفته است و آنچه مورد ادراک سخن شناسان واقع شده زيبايي کلام و فصاحت و بلاغت آن است که تا سرحد اعجاز ستوده شده است. علت آن است که در شناخت صاحب گفتار آن کار به درستي انجام نشده و آنچه درباره ي علي عليه السلام انجام گرديده مدح و ستايش است و آن کس که در دلش محبت علي زيادتر جاي داشته باشد و زيادتر براي او اشک ريخته باشد، خود را به علي «ع» نزديک تر مي داند و بيشتر علي را ستوده است. اما او به درستي علي را نفهميده است و نمي داند که علي کيست، ولي دل دائم در طپش دارد و خودسوزي هاي خويش را نثار راهش مي کند.

در طول عمر نهج البلاغه، ادبا و خطبا و شعرا در توصيف نهج البلاغه سخناني پرمحتوي و اشعاري بس شيوا سروده اند و حتي در ربع قرن اخير نهج البلاغه با سي هزار بيت منظوم شده است، اما کسي پيدا نشده که از راه طبقه بندي موضوعي نهج البلاغه، با انديشه ي علي و مکتب علي آشنا شود و با تحليل موضوعات نهج البلاغه، شخصيت علي را نشان دهد و با شناساندن علي که در مجموعه ي کلي، مقصدش حيات کمالي انسان و نجات جامعه از جهل و بي خبري و چيرگي بر عوام زدگي است نهج البلاغه را به مردم فارسي زبان هديه کند و مفاهيم سخنان علي را آشکار و تحليل نمايد. بعد از پيروزي

[صفحه 13]

انقلاب اسلامي، در ايران کوششهاي وسيعي در شکافتن و تفسير مسائل نهج البلاغه به عمل آمد که درسهاي نهج البلاغه حضرت آيه الله منتظري از آن جمله است.

علي «ع» اين انسان بزرگ با روح پاک و با عظمت بايد از لابلاي موضوعات و مطالب نهج البلاغه شناخته و شناسانده شود نه از راه ستايش، آن هم ستايش افرادي که او را نشناختند و نمي شناسند و فقط مي ستايند و مي سرايند.

شناخت علي «ع» اين نيست که او وصي و جانشين پيامبر اسلام «ص» است و جايگاه او نسبت به خلافت به منزله آن پايگاهي است که گردش به دور آن مشکلات را از ميان مي برد و همچون گندم در زير سنگ آسيا خورد و آرد مي شود.

علي آن نيست که اکثريت مردم قدرش را نشناخته و جلوه هاي مختلف او را نديده و عظمت و ارتباط الهي او را نفهميده اند.

علي آن نيست که پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نمي پذيرد و از تکيه زدن بر مسند خلافت چشم مي پوشد و شخصيت و حقيقت انسانيت را بالاتر و والاتر از رياست و حکومت مي داند. علي آن نيست که وقتي به خلافت خوانده مي شود مي گويد:

مرا معاف داريد و مانند هميشه ديگري را براي اين مسووليت بزرگ انتخاب کنيد که به هزاران رنگ قابل تغيير است. بگذاريد ديگري امير شود زيرا:

من هرگز از عدالت و انصاف صرفنظر نمي کنم و بر هوسهاي آلوده ي اشراف تکيه نمي زنم. مقررات مقدس اسلام و احکام قرآن را به دقت بموقع اجرا مي گذارم و مردم ستمکار و مختلف را در هر شرايط و در هر مقام که باشند کيفر خواهم داد.

براي شناخت علي زماني طولاني لازم است و راهي دراز بايد پيموده شود و چنين نيست که کسي بتواند در عمر کوتاهش درباره ي علي، اين جهان علم و عدالت، اين دنياي سخن و فصاحت کاري را به سامان برساند.

درباره ي چنين شخصيتي که مردم نيکو فکر و دانش پژوه را نخست به حيرت درمي آورد و سپس به عبادت خود وامي دارد، هر قدر نوشته و هر چه گفته شود تازه چيزي نوشته و گفته نشده است.

پس علي کيست؟

دنبال همين گمشده ايم.

گمشده اي که مي گويد که اگر پرده برداشته شود چيزي به يقين من افزوده نمي شود

[صفحه 14]

اين گمشده همراه رسالت و شاهد رسالت است.

اول شخصي از عنصر عرب است که در کنار روح کلي عالم، همسايه ي خداست «جبران خليل»

او علي است و چيزي جز علي هم نيست با يک ماهيت و يک رنگ.

- در راه خدا سخت تر از آن است که کسي بتواند از او شکايت کند.

- پايه ي رسالت، پشتيبان استوار نبوت و دانا به امور دين و دنيا.

- کسي که درباره ي احکام الهي و اجراي آنها مسامحه و گذشت ندارد.

- رزمنده اي که با نيروي علم و فضيلت پر و بال آراسته و به نام کسي که خدا و رسولش او را دوست دارند، پرچم نيروي اسلام را به دست مي گرفت.

- کسي که با تاريکيهاي شب مانوس بود و در نيمه هاي شب با خدايش به سخن مي نشست و اشک فراوان مي ريخت و در محراب عبادت با بياني دردناک و زباني سوزناک با درون خود سخن مي گفت و خداي را عبادت مي کرد.

در اوج عظمت ملکوتي آنچنان ناتواني نشان مي دهد که دختر فرستاده ي خدا پس از برگشت از نخستين جلسه قضائي فدک بدو مي گويد.

«همچون تهمت زدگان به کنج خانه نشسته اي و عزلت اختيار کرده اي تا جايي که مرغان بي بال و پر توانستند ميدان را در اختيار خود بگيرند.»

وقتي که شنيد به ناحق خلخالي را از پاي دختري بيرون کشيدند آنچنان ناراحت شد که آرزوي مرگ کرد.

نه علي اينها نيست.

آنچه هست برتر و والاتر است که زبان توان گفتن و قلم نيروي نوشتن آن را ندارد.

پس از زبان علي بشنويد که علي کيست:

اميرالمومنين خود را در مقابل مردم قرار مي دهد و همه ي انديشه هاي خويش را براي شناساندن خود به کار مي گيرد تا مردم بتوانند آنچه علي هست همان را به دست آورند.

امام علي مرتضي «ع» مي فرمايد:

ما درخت نبوت هستيم، رسالت در خانه ي ما فرود آمده و از افراد اين خانه، به نبوت برگزيده شده است، فرشتگان به خانه ما رفت و آمد داشتند «پس ما با آنها مانوس و به زبان آنان آشنا مي باشيم»، علم و معرفت در نزد ماست و

[صفحه 15]

سرچشمه دانش ها و حکمت ها در نزد ما يافت مي شود «و آنچه از قرآن بخواهيد ما بدان واقفيم و صفحات آن در نزد ما گسترده شده است»

بنابراين، آن که با ما يار باشد و انديشه ي نيک درباره ما داشته باشد بي شک مورد رحمت پروردگار واقع مي شود «و به عالم ملکوت نزديک مي گردد»

«نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائکه و معادن العلم و ينابيع الحکم، ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمه «از خطبه 108 نهج البلاغه انصاري ص 295 «

بايد دانست اين گفتار آنچنان نيست که ما را از تعقيب موضوع باز دارد، بلکه علي «ع» کانون علم و کانهاي دانش و حکمت است که شناخت او از اين راه سخت دشوار مي باشد. زيرا هر کسي به علم راه ندارد و به راه علم آشنا نمي باشد. پس بهتر است که از زبان فرزندش بشنويد علي کيست.

امام حسن «ع» است که بر فراز منبر پدرش ايستاده و درباره ي شهادت علي عليه السلام با مردم سخن مي گويد:

«همانا در اين شب آنچنان کسي وفات يافت که گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آيندگان بدو نخواهند رسيد. همان کس که در کنار رسول خدا جهاد مي کرد و جان خود را سپر بلاي او مي ساخت. رسول خدا پرچم بدو مي سپرد و او را به ميدان مي فرستاد، آن گاه جبرئيل از سوي راست و ميکائيل از سوي چپ، او را درميان مي گرفتند و از ميدان بازنمي گشت مگر آن گاه که خداوند پيروزي را نصيبش مي کرد.

در شبي وفات يافت که موسي در آن شب جان سپرد و عيسي در آن شب به آسمانها رخت بربست و قرآن در آن شب نازل گشت.

در دم مرگ از مال دنيا فقط هفتصد درهم داشت آن هم از سهميه اش از بيت المال بود که مي خواست با آن خدمتکاري براي اهل و عيال خود تهيه کند[6] .

بايد بدان اضافه کرد، در آن شب مردي از اين جهان به سوي خدا پرواز کرد که در خانه ي خدا چشم به جهان گشود و در محراب عبادت خدا، ديده از جهان فروبست.

آري، سخن آن است که- از مردي برتر از پيشينيان و آيندگان بايد سخن گفت که بسيار سخت و دشوار است، چون او ناشناخته مانده به دليل آن که کتاب او شناسانده

[صفحه 16]

نشده است.

بنابراين گام گذاشتن در دنيايي که همه در آن بيگانه هستند آن هم در دنياي حکومت و سياست علي عليه السلام از ديدگاه نهج البلاغه گام گذاشتن نابينا در راهي ناآشناست که طي کردن آن بس دشوار و نگران کننده مي باشد.

پناه مي برم به پروردگار علي و فاطمه که پروردگار همه جهانيان است که مرا ياري کند تا آنچنان سخن نگويم که جاهلانه باشد و خويشتن را در بيابانهاي گمراهي و تاريکي سرگردان سازم.

از مولاي متقيان علي عليه السلام ياري مي خواهم که توفيق را رفيق راهم نمايد تا در درياي بي کران شناختن علي تا جايي که مقدر است پيش روم و مي دانم که به سرمنزل مقصود نمي رسم.

زيرا:

علي «ع» بزرگتر از آن است که من و ديگران وي را در دل داريم و بر زبان مي آوريم. او ماوراي پرده را مي بيند و با برکناري حجاب چيزي بر يقينش افزوده نمي شود.

لو کشف الغطاء ما ازددت يقينا

علي علامه حائري

[صفحه 17]


صفحه 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17.








  1. ابن خلکان نخستين کسي بود که نوشت نهج البلاغه ساخته و پرداخته سيد رضي است و مقدار کمي از فرموده اميرالمومنين در آن است، آنچه ترديدي بدان راه ندارد آن است که در نهج البلاغه از خطبه ها و سخنان آن حضرت وجود دارد، در بررسي از لحاظ سبک نگارش به اين نتيجه مي رسيم که نمي شود اين کتاب وسيله دو نفر (با دو انديشه، هر قدر در يک جهت باشد) نوشته شده باشد حتي بايد گفت که خطبه شقشقيه از اميرالمومنين است (و اگر امکان مي داشت در بي اعتباري آن مي کوشيدند و پرتوان مي نوشتند) استفاده از نگاهي به علي عليه السلام ص 72 استاد جعفري- حکمت الهي و نهج البلاغه ص 22 دکتر مفتح

    - مسعودي در مروج الذهب ص 778 مي نويسد آنچه مردم از خطبه هاي اميرالمومنين علي «ع» بياد سپرده اند چهارصد و هشتاد و چند خطبه است که بالبديهه ياد مي کرد و مردم آن را حفظ و ثبت مي نمودند و از هم مي گرفتند.

    - ابن ابي الحديد در شرح خطبه شقشقيه از بعضي از بزرگان اهل سنت نقل کرده که گفته اند ما خطبه هاي نهج البلاغه را در کتابهايي ديده ايم که پيش از تولد پدر سيد رضي تاليف شده است. امامت در نهج البلاغه ص 19

    - در جمع بندي کلي آيا تمام نهج البلاغه عين گفتار و نوشته هاي آن حضرت است يا نقل به معني مي باشد قابل تامل و تحقيق است و آنچه ترديد راه ندارد، نوشتند که در نهج البلاغه از سخنان و خطبه هاي آن حضرت بسيار وجود دارد و تاکنون مجموعه ي ديگري در مقابل نهج البلاغه ارائه نشده است.

  2. در کتاب مصادر نهج البلاغه 101 شرح نامبرده شده است. امامت در نهج البلاغه ص 27 و برخي تا 140 شرح ياد کرده اند ص 2:288 از زندگاني اميرالمومنين عمادزاده.
  3. سيري در نهج البلاغه ص 31.
  4. موقعي که اين کتاب به پايان رسيد، کتابي تحت عنوان الدليل علي موضوعات نهج البلاغه تاليف آقاي علي انصاريان به مناسبت هزارمين سال نهج البلاغه امام علي عليه السلام از انتشارات مفيد چاپ شد و به بازار آمد، که الحق کاري در خور اهميت است و اميد فراوان آن است که کتاب مزبور در چاپهاي بعدي از مزاياي بيشتري برخوردار شود.
  5. پژوهش علامه محمد تقي جعفري درباره ي نهج البلاغه، چراغ پرفروغي براي شناخت و درک نهج البلاغه است.
  6. نقل از صفحه 82 صلح امام حسن به نقل از جلد 3- ابن اثير ص 16».