تلاش براي رسيدن به خلافت











تلاش براي رسيدن به خلافت



در بررسي و تحليل تاريخ اسلام شايد به علت اين که نويسندگان تاريخ تحت تاثير افکار و انديشه ي دروني خود بودند نخواستند از حدود آنچه در دسترس آنها مي باشد پا فراتر گذارند و خود را با مشکلات فراوان يا با ايرادات گوناگون روبرو نمايند.

موضوعاتي که با اعتقادات دروني مردم در ارتباط است، تحقيق درباره ي آنها همواره به سوي مقصدي انجام مي گيرد که اکثريت مردم بدان تمايل دارند و آنان که در جهت خلاف آن گام برداشته اند، به علت عدم پذيرش جامعه، نه تنها توفيق نيافتند بلکه به انتحار سياسي و اجتماعي دست زدند.

مرحوم آيه الله آقا شيخ هادي نجم آبادي که از علماي بزرگ عالم تشيع است مي گويد:

«هر مذهبي داراي سه امر است. يکي امري که پيامبر به فرمان الهي قرار داده و آن حقيقت شريعت است و عبارت است از خداپرستي و طلب آسايش مردم، و در اين زمان جز اسمي از آن باقي نيست. دوم، امري که پيامبر براي نظام شريعت وضع نموده و وابسته به اقتضاي زمان و وجوه اعتبارات بوده است و اين امر را نظر به اقتضاي زمان و به علت شاخ و برگهايي که بر آن افزوده اند و مايه فساد گرديده است، مي توان تغيير داد. سوم، امري که ابدا صاحب شريعت قرار نداده و خبري از آن نداشته ولي پيروان وي که ظاهرا از بزرگان دين و باطنا از اتباع هواي خويش بوده اند اختراع کرده اند، چنانکه قرآن

[صفحه 62]

درباره ي آنها مي فرمايد، به دست خود کتاب مي نويسند و مي گويند از جانب خداست[1] .

براي مطالعه موضوعات سياسي و اجتماعي که در يک جامعه به وجود آمده بايد مردم و جامعه اي که در آن زندگي مي کنند و عادات و رسوم حاکم بر آنها و همچنين زماني که موضوع مورد مطالعه در آن تحقق يافته است و قوانيني که منجر به دگرگوني نظام اجتماعي شده، و ارزشهاي جديدي که جانشين آنها گرديده مورد بررسي و تحليل قرار گيرد.

جانشيني پيامبر «ص» هم از مجموعه ي قواعد و موازين بررسي مسائل مذهبي، و اجتماعي، و سياسي خارج نيست- براي به دست آوردن نتيجه اي که تا حدودي بتواند موضوع را روشن کند شايسته آن است که وقايع آن زمان با ديدي دقيق تجزيه و تحليل گردد و در ترازوي عقل و منطق گذاشته شود، گزارش تاريخ حکايت دارد که ابابکر در زمان خلافت خود دستور داد که پانصد حديث مکتوب را بسوزانند، که به آتش کشيده شد.

عمر همين که بر مسند خلافت مستقر گرديد، نوشتن حديث را منع کرد و دستور داد که هر حديث نوشته را بسوزانند و از نقل حديث سخت جلوگيري نمود.

تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزيز نوشتن حديث ممنوع و متروک بود[2] .

بايد باور داشت که وقايع و حوادث و علل بروز آنها بموقع نوشته نشد، بلکه سينه به سينه انتقال يافت که بي شک خالي از اشتباه و خطا نمي باشد.

با اين وصف بدان وادي پا گذاشتن بي نتيجه نخواهد بود از اين رو آنچه از لحاظ ديني و اجتماعي آموزنده است جمع آوري و بدون اين که پيرائه اي بدان افزوده شود، عرضه گرديد که اکنون بدان مي پردازيم.


صفحه 62.








  1. نقل آزاد از مقاله ي اسلام از نظر اروپائيان- باقر قائم مقامي 1319.
  2. تاريخ خلافت عمر بن عبدالعزيز بين سالهاي 99 تا 101 هجري ضبط گرديده، چنانکه در تاريخ آمده است وي نامه هايي براي جمع آوري احاديث به حکام ولايات نوشت و همچنين نامه اي به ابن شهاب زهري «124 -50 ه. ق» که معاصر امام صادق «ع» بود نوشت و از او خواست که اين کار را انجام دهد، ابن شهاب درخواست خليفه را انجام داد و احاديثي جمع آوري کرد و براي وي فرستاد- حقوق اسلام، دکتر جعفري ص 41 و 44 برخي نوشتند که عمر بن عبدالعزيز موفق نشد که احاديث را جمع آوري و مدون کند، و مي گويند که در زمان بني عباس احاديث جمع آوري گرديد- مباني استنباط حقوق اسلامي ص 119.