نمازگزاران بر پيكر پاك پيامبر











نمازگزاران بر پيکر پاک پيامبر



روز دوشنبه به نيمه رسيده بود که پيامبر رحلت فرمود. از بني هاشم چند نفر درون خانه و عده اي در بيرون خانه رسول خدا، اجتماع کرده بودند. اما مسن ترين آنها چه کسي بود «عباس عم پيامبر يا ديگري» بايد از ميان صفحات تاريخ يافت.

عده اي نوشتند که بدن پاک پيامبر سه روز بر زمين مانده بود، اين سخن گزاف به نظر مي رسد، آنچه درست است آن است که در روز سه شنبه پيکر رسول خدا «ص» غسل داده شد و تکفين گرديد و شب آن روز (سه شنبه شب) به خاک سپرده شد.

کساني که تغسيل و تکفين پيکر رسول خدا را بر عهده گرفتند عبارت بودند:

علي بن ابيطالب «ع»، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، قثم بن عباس، اسامه بن زيد، شقران «غلام پيامبر»، اوس بن خولي انصاري (از قبيله خزرج).

علي عليه السلام جنازه را بر سينه خود گذاشت[1] و بدن پيامبر را از زير پيراهني که بر تن داشت بشست و غسل داد و فرزندان عباس به نامهاي فضل و قثم در حرکت دادن بدن با او ياري کردند و اسامه و شقران مامور ريختن آب بودند.

[صفحه 48]

پيکر پاک پيامبر را به سه جامه، دو جامه ي صحاري[2] و يک روپوش معروف به جره[3] تکفين کردند و هنگام کفن کردن و حنوط پيراهن را از تنش در آوردند.

از عبدالله بن مسعود روايت شده است که پيامبر فرمود: چون مرا بشويند و در کفن بپيچند، آن وقت در اين خانه، جنازه ام را در کنار قبر بگذارند و همه ساعتي بيرون روند، زيرا اول ايزدتعالي رحمتي خاص بر من نازل خواهد کرد، بعد از آن جبرئيل و ميکائيل و اسرافيل به ترتيب بر من نماز خواهند گزارد، سپس ملک الموت با جمعي کثير از فرشتگان نماز مي گزارند، آن گاه شما فوج فوج درآييد و بر من نماز گزاريد- اول مردان اهل بيت من، بعد از آن نسوان عترت من و سپس کودکان، آن وقت ديگر ياران و اصحاب-[4] به همين ترتيب اول مردان، بعد زنان، و پس از آن کودکان دسته دسته، آمدند و بر جنازه ي پيامبر نماز خواندند و از اطاق خارج شدند.

قبر پيامبر «ص» به رسم اهل مدينه به وسيله ي ابوطلحه زيدبن سهل انصاري حفر شد و لحدي بر آن ساختند تا بر آن بگذارند.

در نيمه شب، برابر با هنگامي که پيامبر در حياتش با خدايش به راز و نياز مي پرداخت، در ميانه ي شب در اوقاتي که علي از ژرفاي قلبش با خداي خود به سخن مي ايستاد يا سر بر خاک مي گذاشت و خدايش را ثنا مي گفت، قرار شد که پيکر پاک پيامبر «ص» به زير خاک برده شود.

علي «ع» به ميان گودال خاکي فرود آمد و بدن مطهر محبوب خدا را بر روي خاک گذارد، ناگاه صدايي توجهش را جلب کرد، آه اين صداي فاطمه است که از ضمير علي به گوش مي رسد و خطاب به پدرش مي گويد:

اي پدر، تو داني که بزودي به تو مي پيوندم، و علي و فرزندانش را تنها مي گذارم.

اينجا بود که علي فرزند کعبه، قطرات اشک از چشمانش سرازير شد و بر روپوش سفيدي که پيکر رسول خدا بدان پيچيده شده بود فرو ريخت و براي آخرين بار بر او خيره شد و درود فرستاد و وداع کرد و از گودال قبر خارج شد و بفرمود لحد را بگذارند و خاک بر آن بريزند.

[صفحه 48]

آري، تن مقدس رسول خدا را که در حياتش در طوفان حوادث و مشقتها و رنجها بود در ميان خاک تيره پنهان کردند و چاره اي جز اين نداشتند.

اکنون جا دارد که گفته شود:

خداوندا به روان پاک محمد و تبار پاکش رحمت فرست و چنان کن تا ما بتوانيم رضاي تو را در کردار و گفتار خويش به دست آوريم و از پليديها زدوده شويم و به پاکيها آراسته گرديم زيرا:

انک علي کل شي ء قدير

[صفحه 51]


صفحه 48، 48، 51.








  1. اقدام علي «ع» بنا به وصيت پيامبر «ص» بود. مورخين نوشتند که در روز شنبه يا يکشنبه آخر ماه صفر دهم هجرت پيامبر اکرم «ص» در حالي که دست علي را در دست داشت با جمعي از صحابه و غيره به قبرستان بقيع رهسپار گرديد. به آنجا که رسيد بر اهل قبرستان سلام کرد، در اينجا بود که از فرارسيدن مرگ خود خبر داد پس از آن درباره ي تغسيل و تکفين و تدفين خود به علي «ع» وصيت کرد و به خانه بازگشت.
  2. صحار نام شهري در عمان است.
  3. جره نوعي از بردهاي يمني است.
  4. حبيب السير ص 413- ابن هشام ص 434- ابن اثير ص 24 ج 2.