فرمان امام علي به مالك اشتر















فرمان امام علي به مالک اشتر



مفصل ترين و با اهميت ترين آنها عهدنامه يا فرماني است که براي مالک اشتر سردار دلير و پاک اعتقاد خود (وقتي که او را مامور استانداري و فرماندهي ارتش مصر و مامور جمع خراج و عمران و رفاه آن استان فرمود) صادر کرده است.

در اين فرمان کبير که جامع آراء سياسي و کشورداري آن حضرت است هر چه را که يک مقام عالي رتبه ي مسئول در دولت اسلامي بايد بداند و برنامه ي کار خود قرار دهد براي مالک مرقوم داشته است. شرح اهميت اين فرمان و بيان اهميت مندرجات آن در اين مقالت مختصر نمي گنجد. اين منظور را شارحين فمران (مانند توفقيق فکيکي مولف الراعي و الرعيه)، از نشريات بنياد نهج البلاغه- و سبط حسن هنسوي مولف منهاج

[صفحه 32]

نهج البلاغه بزبان اردو و ساير نويسندگان قديم و جديد) به خوبي اداء کرده اند. نويسنده نيز تيمنا چند سطوري در آن باره مي نگارد تا از فيض همقدمي در رکاب اهل علم محروم نمانده باشد.

امام علي عليه السلام در اين فرمان مانند ساير خطبه ها و نامه ها، سخن خويش را با نام خدا و توصيه به طاعت و تقوي آغاز فرموده و مالک را به ضبط نفس و خود داري در برابر طغيان هوس امر مي کند و او را به نيکي و لطيف و مهرباني نسبت به مردم سفارش مي فرمايد. همچنين او را به تواضع و اجتناب از گردن کشي مي خواند و به مروت و انصاف و عطوفت دعوت مي کند و از عواقب زشت غرور و ستمکاري بر حذر مي دارد و موکدا خاطر نشان مي کند که جزئيات کارهاي او از نظر وي دور نيست.

به مالک سفارش مي کند که هميشه طرفدار حق باشد و مبادا با توجمه به خواص و اشراف از حال توده ي مردم غافل بماند، بايد که از عيب جويان بپرهيزد و کمبودهاي مردم را پرده پوشي کند و کينه کسي را به دل نگيرد و حرف سخن چين را نپذيرد و با بخيلان و آزمندان رايزني نکند و سخن چيان بزدل را نشوند. درباره مشاوران و وزيران و همکاران به مالک توصيه مي کند از وزيراني که با نابکاران پيش از او همکاري داشته اند بپرهيزد و از آنان دوري کند و وزيري خردمند و پاک نهاد و آزموده و کار آمد برگزيند که با ستمکاران يار نبوده و روي زخم بندگان خدا نمک نپاشد و حرف حق را گر چه تلخ است بي ملاحظه در روي او بگويد و کردار و گفتار ناپسند او را تصديق نکند و براي کاري که نکرده است او را نستايد.

همچنين امام (ع) در اين فرمان مالک را ياد آوري مي کند که: هيچ چيز چون نيکي کردن به خلق و کاستن عوارض و ماليات و پائين آوردن هزينه زندگي و زدودن رنج مردم و جلب اطمينان ايشان براي استواري اساس دولت موثر نيست. بايد که در همه کار سنت هاي درست پيشينيان را حفظ کند و بدعتهاي زيان آور نگذارد تا رشته هاي الفت استوار شود و کار رعيت به سامان رسد و بايد که براي اصلاح امور ملک و ملت از رايزني و مشاورت و دانشمندان و خردمندان بهره مند گردد.

امام علي عليه السلام در اين فرمان جامعه را تشريح کرده و به مالک فرموده است که همه ي مردم از يک دست و رسته نيستند و از نظر اهميت شغل و سنخيت و معرفت با هم اختلاف دارند و اين طبقات عبارتند از: سپاهيان خدا- نويسندگان

[صفحه 33]

بخشهاي عمومي و خصوصي- قضاوت دادگستري- ماموران دولت- پيشکاران دارايي و تحصيل داران خراج- بازرگانان و پيشه وران و صنعتگران، و طبقات مستمند و تهيدست. بعد وظيفه هر طبقه از ماموران، و خصالي که بايد داشته باشند و شرايطي که براي انتخاب آنان لازمست به تفصيل شرح مي دهد و موکدا براي کمک به بينوايان توصيه مي فرمايد. بعضي از رهنمودهاي آن حضرت درباره ي ارتش و قضات و ماموران دارايي و دبيران و نويسندگان در فصولي از اين مقاله سباقه نقل شده است.

در بخشي از اين فرمان، برنامه ي شخصي «مالک» را ارشاد فرموده و گفته است که بايد شخصا و بدون واسطه با داد خواهان روبرو شود و بمردم مجال و ميدان بدهد که او را ببينند و بي محابا با او سخن بگويند و با آنان تندي نکند و عطايي که مي بخشد با روي گشاده بدهد و کاري را که مطابق ميل او نيست از سروا نکند. بعض گزارشها که از ماموران مي رسد و دبيران از عهده ي تهيه ي پاسخ آنها بر نمي آيند شخصا جواب بدهد و نيازمنديهاي مردم را همان روز که با خبر مي شود برآورد و کار امروز را بفردا ميفکند که فردا را نيز کاري باشد.

سفارش عمده ي امام علي (ع) به مالک درباره ي مواظبت در انجام وظايف ديني است. مي فرمايد: بايد که بهترين بخش از اوقات تو صرف راز و نياز با خدا گردد و اداي واجبات ديني را با اخلاص کامل توام داري و نيايش را بي ريا بپاي بري و اگر با مردم نماز مي گزاري آن را زياد بدرازا نکشي.

به مالک امر مي کند که حتي المقدور اوقات خود را در بين مردم بگذران تا از هر حق و باطل با خبر شوي و اين دو پيش تو بهم مشتبه نشوند، نبايد که در کارهاي مهم به اطرافيان و خواص اعتماد کني که بعض آنها گردن کشي و بي انصافند. هيچ يک از خويشان و نزديکان تو نبايد که از تو زميني به تيول بدست آورد تا به رعيت احجاف نشود. بايد که از عدالت گر چه بنظر تلخ برسد روي برنتابي و اگر مردم در تو گمان ظلم برند بايد که عذر خود را براي ايشان شرح بدهي و زنگار بد گماني را از دل ايشان بزدايي- اگر دشمن به تو پيشنهاد سازش و آشتي کند بايد که بپذيري که صلح موجب آسايش سپاهيان و رهايي تو از رنج و برخورداري کشور از آرامش و امنيت است. اما بعد از آشتي از کيد دشمن بر حذر باش. مبادا غافلگيري شوي و چون با دشمني پيمان بستي بر سر عهد خود باش که هيچ چيز از وفاي به عهد نيست. مبادا به عهد خود وفا

[صفحه 34]

نکني و به زينهاري که داده اي... را فريب بدهي چون خداوند زينهارش را براي بندگانش.... استوار و مطمئن قرار داده است. هرگز قرار داد مبهم و دو پهلو امضاء مکن و هرگز بعد از حرف جدي مخند... از ريختن خون ناحق حذر کن که عمر را کوتاه و نعمت را زايل مي کند. در قتل عمد نزد خدا و نزد من مسوولي، و هيچ عذر و بهانه اي نداري و در قتل خطا بايد خونبهاي مقتول را بپردازي. از تعريف و تمجيد متملقان بپرهيز و اگر بر رعيت احساني کردي منت مگذار و خدمتي که براي مردم مي کني به رخ آنها مکش که منت اجر احسان را باطل مي کند.

در هيچ کاري شتاب مکن و وقتي فرصتي بدست افتاد سستي و اهمال جايز مدار و اگر در کاري گرهي ديدي لجاجت و ستيزگي را کنار بگذار. هر کار را در وقت خود انجام بده و هر چيز را در جاي خودش بگذار. جلو خشم و تندي و دست يازي و زبان درازي خود را بگير و از دشنام دادن و هرزه گفتن حذر کن و در وقت غضب آن قدر خاموش بمان تا خشمت فرو نشنيد. در پيروزي از اين فرمان و اجراي دقيق آن بکوش و پند و اندرزي که بتو داده شده بکار بند و هر وقت هوش يا فکر ناپخته اي در سرت پيدا شد بياد اين سخنان بيفت و جانب خردمندي را از کف رها مساز.


صفحه 32، 33، 34.