وسعت دانش امام علي











وسعت دانش امام علي



شيعيان بر اين عقيده هستند که دانش پيشوايان مذهبي و پيغمبران سرّي و پوشيده است و خدا آن را به وسيله ي وحي جهت آنها آشکار مي سازد و هر پيغمبري در دم مرگش آن علوم را به جانشين خود واگذار مي کند.

امام علي (ع) خودش مي فرمايد: «پيغمبر اسلام در دم واپسين هزار باب علم در گوشي به من آموخت که هر باب شامل هزار باب ديگر از نوع خودش بود.»

البته نظريه هاي او درباره ي توحيد (يکتاپرستي) و خلقت انسان، آسمانها، کره ي زمين، ستارگان، خورشيدها، ابرها، رعد و برق آسمان، فلسفه ي تاريخ، تکامل نژادي، چگونگي رشد و نمو گياهان، خلقت طاوس، خفاش و علاوه بر اينها شرح و تفسير قرآن مؤيد گفته ي اوست که در بالا ذکر شد.

تمام سخنراني و نامه هايش خطاب به مأمورين دولتي و فرمانداران در کتابي به نام (نهج البلاغه) جمع آوري گرديده که در حقيقت دومي قرآن است (از لحاظ هدايت مردم به راه راست بعد از قرآن قرار داد) قرآن کلام خداست و قسمت اعظم آن شامل شاخه هايي از علوم است مثل

[صفحه 149]

الهيات، علم الاجتماع (علم پيدايش و رشد جامعه، اقتصاد و غيره است). اين کتاب مقدّس (قرآن) لازم است توسط مردي ديندار و دانشمند تفسير و تعبير گردد و نهج البلاغه کار بزرگ امام علي است که قسمتي از مفاهيم بزرگ قرآن را بيان مي کند.

آن پايين تر از کلام خدا و مافوق کار بشر است. امام علي (ع) پدر عرفان بود و بسياري از متصوفين اسلامي مرامهاي اخلاقي خود را بر دانش امام علي (ع) استوار ساخته اند.

قضاوت ها و احکام ديني صادره از او مورد پيروي و اطاعت خلفاي سابق بود، به طوري که خليفه ي دوم عمر اغلب مي گفت: «هر آينه علي نبود من گمراه شده بودم.»[1] .

زماني که از او پرسيده شد که کدام عدد بر اعداد بين يک و ده قابل تقسيم است، او فوراً جواب داد: تعداد روزهاي سال را در روزهاي هفته ضرب کنيد، حاصل ضرب شماره ي مطلوب است: 2520=7×360.

دفعه ي ديگر سه نفر آمدند و گفتند تعداد هفده نفر شتر بايستي به اين طريق ميان ما سه نفر تقسيم گردد که نصف آن به يکي و ثلث آن (يک سوم) به ديگري و يک نهم شترها به نفر سومي تقسيم شود. چگونه شترها را زنده ميان خودمان تقسيم کنيم؟

امام علي يکي از شترهاي خودش را به شتر آنها اضافه کرد و فرمود: حالا نصف شترها که نه نفر است و يک سوم آنها که شش نفر

[صفحه 150]

است و يک نهم شترها که دو نفر است بين خود تقسيم نماييد (17=2+6+9). سپس شتر خودش را پس گرفت.

البته آن در حقيقت يک شاهکار علمي بود اما دانش الهيات به او اهميت بيشتري داده است، زيرا دانش مبني بر توحيد، با اخلاق و پرهيزکاري به هم پيوسته است و به نداي وجدان متأثر شده و در نتيجه وعده و اميدواري صلح و آرامش مي دهد آن علم نه مخرّب است و نه خانه برانداز زيرا اساس آن بر روي ماديات بنا نشده است.

البته اسلام اينگونه آموزش و پرورش (آموزش و پرورشي که براي روشن کردن فکر باشد نه براي مقاصد مادي) را پيشنهاد مي نمايد و در وهله ي اول انسان از صفات زشت پاک مي شود و سپس به او علم و حکمت آموخته شده تا به نوع بشر خوبي کند.

قرآن مي گويد: «اوست که ميان بدويان (مردم بي سواد و عامي) پيغمبري از خودشان فرستاد که اول آيه هاي وي بر ايشان بخواند و پاکشان کند و سپس کتاب و حکمت به آنها آموزد و اگرچه از پيش در گمراهي آشکار بوده اند (سوره ي جمعه، آيه ي 2).»

اخيراً از آمريکا خبر مي رسد که چند تن از دانش آموزان 14 و 15 ساله با تفنگ به همشاگرديهاي خود در کلاس درس حمله ور شده و تعدادي را کشته اند و دادستان از کشيش محل خواسته است تا براي اصلاح وضع موجود چاره اي بيانديشد زيرا مقامات دولتي نمي توانند جلو آن را بگيرند.

اگرچه به علت شيوع بيش از حدّ فحشا و ميخوارگي و آزاديِ بي بندوبار ميان مردم،اصلاح اين وضع دير شده است اما دير باشد به از اين که هيچ نباشد.

به منظور تخفيف يافتن چنين اعمال شرارت آميز ميان نوجوانان

[صفحه 151]

اولاً مربيان آموزش و پرورش لازم است انديشه ها و فرهنگ اديان الهي را از لحاظ قيود اخلاقي و صفات انساني در برنامه ي مدارس داخل کنند و ثانياً فيلم سازان و مديران روزنامه ها بايستي در ساختن فيلمهاي مهيّجِ شهوت و نوشتن داستانهاي انحرافي تجديد نظر نمايند.

زيرا تلويزيون و مجلات در حقيقت مربيان جامعه هستند و نقش مهمي در آموزش و پرورش مردم بازي مي کنند.

همان طور که اروپا در اثناي جنگهاي صليبي از تمدن اسلام بهره کافي برد، دنياي غرب در حال حاضر چاره اي ندارد تا با مراکز روحاني جهان در تماس بوده و چاره ي آن را جويا شود.

در حال حاضر آغاز کار تبادل نظر بين تمدنهاست، به جرأت مي توان گفت که گفتار و کردار امام علي (ع) بهترين راهنما براي گسترش عدالت و آرامش در جهان مي باشد.

اينجانب تعدادي از کلمات علمي و موجز امام علي را تقديم مي کنم تا همه او را بهتر شناخته و به پيروي از آن حضرت رغبت نمايند.

1- امام علي فرمود: «هر کس که متصدي امور مردم باشد و آن را ضايع گذارد، خداوند او را ضايع خواهد کرد.»

2- «بدترين مردم، کاسب و پيشه ور خائن و متقلّب است.»

3- «فقر مرگي است بزرگتر و کمي اولاد آسايش است. نيمي از زندگي اقتصاد و ميانه روي است و کسي که بر اقتصادش نظارت کند، دچار فقر نخواهد شد.»

4- از پر خوري بپرهيزيد زيرا موجب امراض و ناخوشي مي گردد.»

5- «سستي و اظهار ناتواني براي ملت مصيبت است و در برابر درد و رنج

[صفحه 152]

صبر کردن و بر عليه مشکلات مبارزه کردن جرأت و شهامت است.»

6- «از شهوات پست و زشت خود را پاک کنيد تا نزد خدا به درجات عالي برسيد.»

7- «تساوي با يکديگر را حفظ کنيد و آتش اختلاف را با يکديگر دامن نزنيد زيرا قلبها هميشه آمادگي دارند تا اختلاف کنند.»

8- «مردم را از روي ميل بپذيريد، با خوشرويي و اطمينان با آنان برخورد کنيد و نسبت به آنها متواضع باشيد.»

9- «ناداني با شش خصلت شناخته مي شود (آشکار مي گردد):

1) خشم بدون تقوي و پرهيزکاري (انسان پرهيزکار خشم خود را فرو مي خورد)

2) سخن بيهوده گفتن

3) بي جا بخشش نمودن

4) نتواند با دوست از دشمن صحبت کند.

5) اسرار را فاش کردن

6) به همه کس اطمينان داشتن

10- «مزد کارگر را قبل از اينکه عرقش بخشکد بپردازيد.»

11- «بزرگترين گناه، ظلم و تعدّي است.»

12- «بالاترين فضيلت انسان دوري کردن از آزار و اذيت مردم و با آنها به مهرباني رفتار کردن است.»

[صفحه 153]

13- «کسي که به روز جزا ايمان دارد، به مال دنيا حرص نمي ورزد.»

14- «هر چيزي مي تواند عوض شود جز عادت.»

15- «کسي که تنبلي کند حقوق شخصي و اجتماعي خود را از دست خواهد داد.»

16- «دين با بوالهوسي موافق نيست و بوالهوسي دشمن مسلّط بر عقل و خرد است.»

17- «از امام علي پرسيده شد، نيکويي در چيست؟ او فرمود: نيکويي کثرت مال و اولاد نيست، بلکه زيادي علم است.»

18- «بي عدالتي قضات (داوران دادگاهها) ننگين ترين رفتار است.»

19- «بالاترين شفقت و دلسوزي برابر بودن با شرايط و ثروت برادران است.»

20- «کجايند ديکتاتورها و فرزندان ديکتاتورها؟»

21- «مال و ثروت سرچشمه ي همه ي گناهان است.»

22- کسي که تو را از گناه برحذر مي دارد، مثل کسي است که به تو نويد مي دهد.»

23- «کسي که پيشواي مردم مي گردد بايستي خودش را تعليم و آموزش دهد بعد سايرين را، تعليم و تدريس او بايستي با عمل باشد نه با زبان، کسي که آموزش مي دهد و به خودش دستور مي دهد شايسته ترين کس براي احترام است از کسان ديگري که آموزش

[صفحه 154]

مي دهند و مردم را امر مي نمايند.»

24- «هيچ ثروتي سودمندتر از عقل و خرد نيست.»

25- «هيچ تنهايي غم انگيزتر از تکبر و جاه فروشي نيست.»

26- «هيچ فهم و ادراکي به خوبي کارداني و سليقه نيست.»

27- «هيچ بزرگمنشي چون پرهيزکاري و دوري از گناه نيست.» يا مطابق روايت ديگري: «هيچ جرأت و شهامتي چون دوري از گناه نيست.»

28- «هيچ مهرباني مثل خوش خلقي نيست.»

29- «هيچ ارثي چون ادب نيست.»

30- «هيچ راهنمايي جز لطف خدا و بهره اي چون عاقبت به خيري نيست.»

31- «هيچ تجارتي مثل نيکوکاري نيست.»

32- «هيچ سودي چون پاداش الهي نيست.»

33- «هيچ تقوايي مثل کراهت از چيزهاي مشکوک نيست.»

34- «هيچ دانشي مثل تفکر و انديشه نيست.»

35- «هيچ عبادتي چون انجام احکام ديني نيست.»

36- «هيچ عقيده اي مثل حيا و شکيبايي نيست.»

37- «هيچ آقايي و بزرگي چون فروتني نيست.»

[صفحه 155]

38- «هيچ افتخاري چون دانش نيست و هيچ مددکاري مثل مشورت با دوستان دانا نيست.»

39- «ارزش هر مرد به قدر خوبي اوست.»

40- «دانش را از هر کجا که ممکن است فرا گيريد.»

41- «هر چيز حساب کردني (ماديات) از ميان مي رود و هر چه را انتظار مي کَشي سرانجام مي رسد.»

42- «زن چون عقرب است، اما نيش او شيرين و عزيز است.»

43- زبان چون حيوان درنده خوي و وحشي است، هرگاه از بند آزاد شود.»

44- «زمان مرگ نزديک است و دوستي با رفقا کوتاه.»

45- «پرهيز از گناه آسانتر از بعداً توبه کردن است.»

46- «هر کس که در پي ثروت است، همه چيز را انکار مي کند و هر کس که فقط به فکر و عقيده ي خود عمل مي کند، خود را به هلاکت مي اندازد. وقتي که او با ديگران مشورت مي کند، در فهم و ادراک آنها سهيم شده است.»

47- «نزد من عقيده و فکر يک مرد با تجربه تحسين برانگيزتر از يک جوان زبردست و ماهر است.»

48- «من خدا را با تغيير تصميمات و شکستن اراده ها و حل شدن مشکلات به خودي خود شناختم (يک قدرت غيرطبيعي در بالا بر امور ما نظارت دارد).»

[صفحه 156]

49- «مبادا نعمتهاي خدا را رها کنيد (قدر نشناسيد) زيرا هر چيز که شما ناديده بگيريد دوباره برنمي گردد.»

50- «آن مايه ي تعجب من است که چگونه بخيل به سوي فقر مي شتابد در حالي که از فقر دوري مي کند (با امساک، از فقر فرار مي کند وليکن مثل فقرا بسر مي برد) و ثروتي که جوياي آن است از دست مي دهد. او مثل فقرا در اين دنيا زندگي مي کند و مثل ثروتمندان در قيامت بازخواست خواهد شد و همچنين متحيرم از مرد خودپسند و خودرأي که ديروز چون قطره ي گنديده آب مني بود و فردا لاشه اي متعفن خواهد شد و باز متحيرم از مردي که شک مي کند در وجود خدا، در صورتي که او بر مخلوقاتش نظاره مي کند و باز مايه ي تعجب من است که انسان مي بيند هر کسي به راهي مي رود که همه مي روند (مي ميرند) اما مرگ خودش را فراموش مي کند و تعجب مي کنم از کسي که دنياي بعد را انکار مي کند، در صورتي که دنياي اول را ديده است و باز تعجب من از کسي است که در اين دنياي زودگذر سرگرم زياد کردن ثروت است و غافل از دنياي جاودان آينده است.»

51- «در طول مدت پاييز خود را از سرما حفظ کنيد و در آخر زمستان از سرما خوب استقبال کنيد زيرا همان طور که در اوّل، سرما بر روي تنه ي درختان اثر مي گذارد در پايان سرما (بهار) به درختان شادابي مي بخشد (بر روي بدن انسان هم همانگونه اثر مي گذارد).»

52- «من طوري اسلام را توضيح مي دهم که کس ديگري قبلاً توضيح نداده باشد. اسلام همان تسليم است و تسليم ثبات و استواري در دين است و

[صفحه 157]

ثبات در دين عقيده خود را آشکار کردن است و اظهار به دينداري، انجام تعهد و پيمان با خداست و انجام تعهد همان "عمل" است.»

53- «از دست دادن فرصت سبب غم و اندوه است.»

54- «هر کس در زندگي ميانه روي کند هرگز فقير نمي شود.»

55- «وقتي که خدا در نظر بگيرد يکي را خوار و ذليل کند، او را از دانش و علم دريغ مي دارد (توفيق کسب دانش به او نمي دهد).»

56- «مردم دشمن ناداني خود هستند (چون نادان هستند همه چيز را انکار مي کنند).»

57- «کسي که چند عقيده و نظريه را فرا مي گيرد (بر اثر مشورت با ديگران) جاهاي فريب و تقلب را درک مي کند (محلهاي نادرستي و غلط را مي شناسد).»

58- «بدکار و شرير را با نيکي کردنِ به نيکوکار تنبيه کنيد.»

59- «لجاجت تدبير و رأي را باطل مي کند.»

60- «نتيجه ي سهل انگاري تأسف است و نتيجه ي دورانديشي و احتياط سلامت و ايمني است.»

61- «هر آيينه دو دعوت مختلف به عمل آيد يکي از آنها گمراهي است.»

62- «وقتي که حق به من معرفي شد، من درباره ي آن شک نکردم.»

63- «هر کس از حق پا را فراتر گذاشت به هلاکت مي افتد.»

[صفحه 158]

64- «اگر صبر و شکيبايي به کسي تسکين و آرامش ندهد، بي صبري او را خواهد کشت.»

65- «اي فرزند آدم، آنچه که تو بيش از لزوم به دست آوري، تو فقط براي وارث نگه داري مي کني.»

66- «هر ظرفي با آنچه که در آن قرار مي دهي پر مي شود، جز ظرف دانش که وسعت مي گيرد.»

67- «هر درختي که تنه ي آن صاف است، شاخه هاي زخيمي دارد.»

68- «حسادت يک دوست حاکي از عدم حقيقت اوست.»

69- «آن عدالت نيست که به واسطه ي احتمالات حکم داده شود.»

70- «ظلم بر مردم بدترين زاد و توشه روز داوري است.»

71- «بهترين عمل يک فرد کريم آن است که هر چه مي داند ناديده بگيرد (عيب و نقص مردم را پنهان دارد).»

72- «نتيجه ي سکوتِ زياد هيبت است، عدالت پيوستگي ها و ارتباطات را زياد مي کند، سخاوت و بخشش منزلت و احترام را بالا مي برد، وفور نعمت، با فروتني و با مقاومت با سختيها، سيادت و بزرگي حاصل مي شود، مخالفِ با رفتار خوب از قدرت مي افتد و صبر و تحمل بر يک مرد احمق، دوستان زياد مي شوند.»

73- «کميل بن زياد از اصحاب خاص حضرت امام علي (ع) بود. او مي گويد: "روزي حضرت امام مرا به خارج از شهر برد و پس از اينکه آه

[صفحه 159]

عميقي کشيد فرمود: اي کميل، قلبها ظرف دانش هستند و بهترين آنها قلبهايي هستند که خوب محتواي خود را حفظ کنند. بنابراين به آنچه من مي گويم دقت کن:

مردم بر سه دسته هستند: يکي آنکه عالم رباني است (دانشمندي که خداي بزرگ علم را بر او الهام مي کند) که آزاد از شهوانيت و ماديات هستند و پس از آن جستجوکنندگان علم هستند که در راه رستگاري و نجات قدم مي زنند. سپس مردم معمولي هستند که دنبال هر دعوت کننده اي مي دوند و در مسير هر صدايي قرار مي گيرند. آنها نور دانش را جويا نيستند و هيچ حمايت قابل اعتمادي را کسب نمي کنند.

اي کميل! بدان که دانش مسلماً بر ثروت ترجيح دارد، تو به وسيله ي علم نگهداري مي شوي، در صورتي که تو مجبوري از مال و ثروت پاسداري کني، ثروت با خرج کردن کم مي شود و علم با صرف کردن زياد مي شود و کسي که در خانواده ي ثروتمند رشد مي کند، وقتي که ثروت تمام شود او نمي تواند سختيها را تحمل کند.

اي کميل! تحصيل دانش يکي از پايه هاي دين است و دين بر مدار دانش مي چرخد. يک انسان دانشمند، با آگاهي در راه دين قدم مي گذارد و با آن در تمام عمر و بعد از مرگش نيز کسب شهرت مي کند، دانش حکمفرمايي مي کند و به ثروت فرمان داده مي شود.

اي کميل! ثروتمندان اگر چه روزگار درازي عمر کنند خواهند مرد ولي دانشمندان تا زماني که دنيا برپا است باقي مي مانند. بدنهاي آنها خاک مي شود وليکن شخصيت آنها براي هميشه در دلها قرار مي گيرد".

سپس حضرت به سينه اش اشاره کرد و فرمود ": اين جا مملوّ

[صفحه 160]

از دانش است و اي کاش مي توانستم کسي پيدا کنم که آن را حمل کند (تحمل فراگرفتن آن را داشته باشد). آري من آن کس را به دست آوردم، ولي من نمي توانم به او اعتماد کنم زيرا او ممکن است که از دين در راه خواسته هاي دنيايي سؤاستفاده کند و او لطف و بخشش خدا را بر عليه بندگانش به کار گيرد و بدين وسيله بر مردم مسلط شود و يا ممکن است پيرو حقيقت باشد اما هيچ بصيرتي در قلبش نباشد و در نتيجه موقعي که شک و ترديدي ظاهر شود آن را در مغز خود کم کم تلقين مي کند و بالاخره جانب آن را مي گيرد. بنابراين نه اين و نه آن، به قدر کافي خوب نيستند و به آساني در شهوات فرو مي روند و حريص ثروت شده مال اندوزي مي کنند. هر دو آنها به هيچ وجه پيرو دين نيستند، به اين طريق دانش با مرگِ آورنده اش ناپديد مي شود.

اما زمين هرگز از آن کسان که دلايل و حجتهاي خدا را آشکارا و در نظر مردم پاسداري مي نمايند (پيشوايان ما شيعيان (ع» و يا ايشان براي اينکه خواسته هاي خدا (واجبات و قوانين شرعي) باطل و براي هميشه متوقف نگردد آن دلايل را پنهان مي دارند.

آنها چند نفرند و در کجا هستند؟ اگرچه نفرات کمي هستند اما در نظر خدا بسيار ارجمند مي باشند.

خداوند نشانه ها و دلايل خود را به وسيله ي آنها حفظ مي کند و آنها آن دانشها را (همان گونه که به خودشان سپرده شده است) به ديگران مي سپارند تا تخم دانش را در قلب آنها درو کنند.

دانش، آنها را به درک و فهم حقيقي کشانده است و در نتيجه آنها راهنماي روح ايمانِ محکم به خدا خواهند بود.

آنها آنچه را که مردم لاابالي (بي بندوبار) سخت مي گيرند،

[صفحه 161]

آسان فرض مي کنند و آنچه را که نادان، بيگانه مي پندارد، آنها با آن آشنا مي گردند.

آنها با بدنهايشان در اين دنيا زندگي مي کنند، اما روح آنها با آسمانها پيوستگي دارد (با خدا ارتباط دارند).

آنها مظهر و جانشين خدا بر روي زمين هستند و مردم را به دين خدا مي خوانند. چقدر من مشتاق ديدار آنها هستم. اي کميل حالا هر کجا که مي خواهي برو".»

74- «کسي که ثروتمندي را براي خاطر ثروتش تعظيم کند، ثلث ايمانش را از دست داده است. هرگاه مردي که قرآن تلاوت مي کند و پس از مرگ به جهنم رود از آن کساني است که آيات قرآن را به مسخره مي گيرند و هرگاه قلب مردي به دنيا علاقمند گردد، او مبتلاي به سه چيز مي گردد: غم پي درپي که هرگز او را ترک نخواهد کرد، حرص بي پايان و ميل و آرزوي غيرقابل حصول.»

75- «همان طور که ثروت مفيد است قناعت هم ارزنده است و همان طور که نعمت خدا داده، پسنديده است، خوش خلقي هم پسنديده است.»

76- از او معني گفتار خدا را پرسيدند، بعد از اينکه خدا از مرد يا زن نيکوکار تمجيد مي کند مي گويد: «ما مسلماً به او يک زندگي خوش و راحتي عطا مي کنيم.» امام فرمود: «کسي که قانع و سازگار باشد.»

77- «با کسي که وسايل زندگي و معاش به حد وفور دارد شريک شو زيرا او در بدست آوردن معاش و ثروت خوشبخت تر است و اميد مي رود از اين حيث سهم تو را هم زياد کند.»

[صفحه 162]

78- از او معني گفتار خدا را پرسيدند که مي گويد: «خدا به عدالت و احسان سفارش مي کند.» امام علي فرمود: «به ديگران فشار وارد نکنيد تا بر آنها مسلط گرديد (نسبت به مردم مهربان باشيد).»

79- امام علي به فرزندش امام حسن فرمود: «ابتدا تو دعوت به جنگ مکن اما اگر به جنگ دعوت شدي پاسخ مثبت بده چون کسي که به جنگ دعوت مي کند ياغي است و ياغي بايستي هلاک گردد.»

80- از او معني خردمند پرسيده شد. امام علي (ع) فرمود: «خردمند کسي است که هر چيز را در جاي صحيح خود قرار دهد.» سپس پرسيدند که نادان را تعريف کند. او فرمود: «هم اکنون آن را تعريف کردم» (کسي که چيزها را در جاي مناسب خود قرار ندهد).

81- امام فرمود: «به خدا سوگند اين دنيايي که شما براي به دست آوردن آن با هم مثل سگان و لاشخورها سر و دست مي شکنيد، در نظر من از يک تکه استخوان خوک که در دست يک نفر جذامي باشد پست تر است.»

82- «به طور کلّي تمام زنان شرور و فتنه جو هستند و تأسّف آورتر که مرد نمي تواند راه فرار از او را پيدا کند (مرد به وجود او احتياج دارد).»

83- امام علي فرمود: «مردي که کارهايش از روي بي دقتي باشد، حقوق حقه ي خود را از دست مي دهد و کسي که سخنِ سخن چين را باور کند دوستانش را گم مي کند.»

84- «يک تکه سنگ که از راه نامشروع به دست آمده و در ساختمان

[صفحه 163]

خانه اي قرار گيرد، گروگان خرابي آن (خانه) است.»

85- «روزي که ظالم از دست مظلوم عذاب مي کشد، به مراتب سخت تر از روزي است که مظلوم از ظالم مي کشد (زيرا عذاب کشيدن در اين دنيا آسانتر از آخرت است).»

86- «وقتي که پاسخها متعدد باشند، حقيقت ناشناخته مي ماند (معلوم نيست کدام پاسخ حقيقت را روشن مي سازد.)»

87- «زماني که امکانات زياد مي شوند، آرزوها کم مي شوند.»

88- «کسي که نسبت به تو عقيده خوب دارد، عقيده ي او را محقّق دار (سعي کن که عقيده ي او ثابت بماند).»

89- «بهترين کار آن است که تو مجبور به انجام آن هستي (واجبات خدا را انجام دادن است).»

90- «محنت و تلخ کامي اين دنيا مايه ي خوشي دنياي بعد است و خوشي اين دنيا باعث مرارت آخرت است.»

91- «خشم يک نوع جنون است، زيرا وقتي مرد به حواس خود برمي گردد (خشم فرو مي نشيند) پشيمان مي شود که غضب کرده است و اگر پشيمان نشود گواهي بر ديوانگي اوست.»

92- «سلامتي از حسادت نداشتن حاصل مي شود.»

93- «اگر سخن مرد خردمند معقول و عملي است، آن شفا است و اگر خطا بود مرض است.»

[صفحه 164]

94- «کارهاي کوچک اگر به دقت ادامه داشته باشند، مفيدتر از کارهاي بزرگ است که با شتاب انجام گيرند.»

95- «بين تو و پند و نصيحت، پرده اي از تکبر و خودخواهي وجود دارد.»

96- «چنانچه دانشمند درنگ نمايد، نادان از حد خود پا فراتر مي گذارد.»

97- «دانش، راه آنها که بهانه جويي مي کنند مي بندد.»

98- از امام علي (ع) راجع به قضا و قدر پرسيده شد، او فرمود: «آن راه تاريکي است قدم در آن نگذاريد و آن اقيانوس ژرفي است در آن غوّاصي نکنيد، آن از اسرار خداست (براي گشودن آن سرّ) به خود زحمت ندهيد.»

99- امام علي (ع) فرمود: «من در قديم دوست عزيزي داشتم که خيلي مورد احترام من بود، زيرا دنيا در برابر چشم او خوار بود، او شکم پرست و سورچران نبود و آنچه را که نمي توانست بيابد آرزو نمي کرد. او بيش از آنچه که نمي توانست به دست بياورد درخواست نمي کرد (بيش از حق خود توقع نداشت)، تمام وقت را ساکت و آرام بود، وقتي که صحبت مي کرد سخن گويان ديگر را ساکت مي کرد. او تشنگي سؤال کنندگان را فرو مي نشاند، او ظاهراً فروتن و باحيا بود ولي در موقع جنگ مثل شير جنگل بود. او هيچ وقت اقامه ي دليل نمي کرد، مگر در حضور قاضي. او هيچ وقت کسي را در موضوعات جزئي ملامت نمي کرد تا وقتي که عذر و بهانه او را گوش مي کرد. او هيچ گاه درباره ي دردسر و زحمتي سخن نمي گفت، جز بعد از رفع مزاحمت او هر کاري که انجام مي داد مي گفت (قول مي داد) و درباره ي

[صفحه 165]

کاري که انجام نمي داد چيزي نمي گفت.

اگرچه او در سخن گفتن مسلط بود اما در سکوت هم مغلوب نمي شد (اگر مطلبي را ادا نمي کرد در سکوت هم حق به جانب او بود). او دوست مي داشت بيشتر ساکت باشد تا اينکه صحبت کند. اگر او بنا بود با دو چيز رو به رو شود با آن چيز که نزديک به هوي و هوس بود مخالفت مي کرد.

بنابراين شما بايد اين صفات پسنديده را فرا گيريد، اگر نمي توانيد آنها را تمام ياد بگيريد شما بدانيد که فراگرفتن قسمتي از آن بهتر است از اينکه همه آنها را ترک کنيد.»

100- از امام پرسيده شد راجع به مسافت بين مشرق و مغرب. او جواب فرمود: «آن برابر است با يک روز سفر خورشيد.»

101- او فرمود: «با احمق رفاقت نکنيد زيرا او کارهايش را زيبا جلوه مي دهد و دوست دارد تو هم مانند او باشي.»

102- امام فرمود: «دوستان تو سه قِسم و دشمنان تو هم سه نوع اند: دوست تو که دوست توست و دوست دوستت و دشمن دشمنانت و دشمنان تو عبارتند از دشمنانت و دشمن دوستانت و دوست دشمنت.»

103- مولا اميرالمؤمنين مشاهده فرمود کسي مشغول ضديّت با دشمن خويش است که آن عمل براي خودش نيز زيان آور است، بنابراين فرمود: «تو مثل آن کس مي ماني که نيزه را در ميان سينه اش فرو مي کند تا آنکه در عقب نشسته است بِکُشَد.»

104- امام علي فرمود: «چقدر مايه ي عبرت و پند وجود دارد و چه قدر کم از

[صفحه 166]

آنها سرمشق مي گيرند.»

105- «کسي که براي جنگ و دعوا پافشاري مي کند به گناه مي افتد و اگر کسي در گناه افتاد تحت تأثير گناه قرار مي گيرد و براي جنگ طلب سخت است که از گناه پرهيز کند.»

106- «فقير و تهيدست پيغام آور و نماينده ي خداست. کسي که او را رد کند خدا را رد کرده است و کسي که به او چيزي ببخشد به خدا بخشيده است.»

107- «يک مرد غيرتمند هرگز زنا نمي کند (چون مکافات دارد).»

108- «يک مرد ممکن است راحت بخوابد وقتي که بچه اش را از دست بدهد و نمي تواند بخوابد زماني که ضرري به اموالش برسد.»

109- «او فرمود پادشاهان پاسبانان خدا هستند در روي زمين.»

110- امام علي فرمود: «کمترين حق خدا بر شما به کار نگرفتن نعمتهاي او در ارتکاب گناه است.»

111- «امام فرمود: «بي نيازي در معذرت خواهي، بهتر است از پيش کشيدن بهانه ي حقيقي. (اينکه معذرت خواهي نکند بهتر است از اينکه با دليل خطا کند.)»

112- «بالاترين ثروت آن است که کسي به آنچه در دست مردم است چشم داشتني نداشته باشد.»

113- «زماني خواهد رسيد که هيچ از قرآن باقي نخواهد ماند جز

[صفحه 167]

نوشته اش و از اسلام جز نامش، در اين روزگار مسجدها به فراخور ساختمانش جمعيت مي شود و درباره ي هدايت مردم بد و خراب است. کساني که در مساجد جمعيت کنند و در مساجد توقف نمايند بدترين همه ي آدمها هستند. زيرا فتنه ها و شرارت از آنها ظاهر خواهد شد و تمام گناهان به سوي آنها مي چرخد. هرگاه کسي از مساجد کناره گيري کند آنها او را به آنجا برمي گردانند و اگر کسي از آنجا عقب افتاد آنها او را به سوي آن جلو مي برند.

خداي ذوالجلال مي گويد ": به ذات خودم سوگند ياد مي کنم که بر سر آنها بلائي مي آورم که در آنجا خردمند و زيرک هم متحيّر و سرگردان باشد که چگونه خودش را از مهلکه نجات دهد" و خدا اين کار را خواهد کرد. ما از او طلب عفو مي کنيم که از روي ناداني، اشتباه کنيم.»

114- «او مي فرمايد اي مردم از خدا بترسيد (از گناه دوري کنيد) زيرا انسان بيهوده و باطل آفريده نشده است تا خودش را با سرگرميها مشغول کند و نه آنچنان آزادي دارد که کارهاي مبتذل انجام دهد. »

115- «سخن در اختيار توست تا از دهنت نپريده وقتي که آن را ادا کردي تو در اختيار آن هستي، بنابراين مواظب زبانت باش همچنانکه از طلا و پولت مواظبت مي کني زيرا بعضي اوقات ممکن است با حرف نعمتي سلب گردد و ايجاد زحمت نمايد.»

116- «او فرمود: آنچه نمي داني مگوي، بلکه همه ي آنها هم که مي داني نيز مگوي.»

117- «هر کس که گرفتار امور مختلف شود، او اسير چاره جويي براي

[صفحه 168]

خلاصي از آنهاست (زمان زيادي طول مي کشد تا گره ها را باز کند).»

118- «هر چه از دنيا پيش آيد از آن استفاده ببر و آنچه که از تو کناره مي گيرد تو هم خود را کنار گير. اگر نمي تواني چنين کني در طلب و جستجو، حد اعتدال را پيش گير.»

119- امام علي (ع) فرمود: «اغلب يک حرف (پيشنهاد) مؤثرتر از يک حمله است. (پيش از وقوع جنگ، پيشنهادها ردّ و بدل شود.)»

120- او فرموده است: «کسي که مخالف حق است به وسيله ي حق از پا درمي آيد.»

121- حضرت امام علي (ع) به مأمورش زيادبن ابيه فرمود: «با مردم به عدالت رفتار کن و از بي عدالتي و تجاوز (به حقوق مردم) برحذر باش زيرا تجاوز مردم را به سرگرداني مي کشاند و بي عدالتي آنها را بر ضد تو مسلح مي سازد.»

البته آنها که خود را با زندگي ساده عادت مي دهند و بدون چيزي به سر مي برند و با هوي و هوس مخالفت مي کنند، خداوند نور دانش را در قلب آنها مي ريزد خصوصاً اگر آن سادگي توأم با پرهيز از گناه باشد. در اثبات اين گفته به مرتاضان هندي که نفس خود را رياضت مي دهند اشاره مي کنم. آنها به واسطه ي اينکه زماني خود را از خوشيها و لذتها محروم مي سازند و با آرزوها و خواهش دل مخالفت کرده و در مقابل سختيها مقاومت مي کنند، به آساني حوادث آينده ي طبيعت را پيش بيني مي کنند، پس مسلماً مردان خدا که با اطاعت از خدا و دوري از گناهان نفس خود را

[صفحه 169]

رياضت مي دهند، قلب آنها فرودگاه نور دانش خدا مي گردد و در نتيجه به اغلب اسرار خلقت و آفرينش با خبر مي شوند.

امام علي (ع) به جهت سادگي زندگي و تقوي و پرهيزکاري، ضرب المثل است و تمام اين زمينه ها او را در علم و آگاهي نابغه ساخته است.

اظهارات زياد و به قدر کافي در اين زمينه موجود است که گفته شود اما اجازه دهيد به بعضي از گفته هاي پيغمبر (ص) درباره ي مقام علمي امام علي (ع) اشاره بنمايم و اين موضع را در همين جا خاتمه دهم:

حضرت پيغمبر (ص) فرموده است: «من شهر علم هستم و علي دروازه ي آن، هر کسي که دوست دارد وارد شهر علم گردد بايستي از دروازه[2] آن داخل شود (از طريق امام علي مي توان به علم پيغمبر دسترسي پيدا کرد).

و باز فرموده است: «در اين زمان علي (ع) از تمام شما داناتر است.»[3] .

آري او اعجوبه اي در دانش بود چنان که بارها از او شنيده شده است: «آنچه که مي خواهيد از من سؤال کنيد، قبل از اينکه مرا از دست بدهيد.»

[صفحه 170]


صفحه 149، 150، 151، 152، 153، 154، 155، 156، 157، 158، 159، 160، 161، 162، 163، 164، 165، 166، 167، 168، 169، 170.








  1. الف- قاضي فضل الله ابن روزبهان، در کتاب ابطال الباطل،

    ب- ابن حجر عسقلاني، در کتاب التهذيب، صفحه ي 337، چاپ دکن حيدرآباد،

    ج- ابن حجر، در کتاب اسابه، جلد دوم، صفحه ي 509، چاپ مصر،

    د- حاج احمد افندي، در کتاب هدايت المرتاب، صفحات 146 و 152،

    ه- امام احمد حنبل، در کتابهاي مسند و فضائل،

    و- حافظ ابو نعيم اصفهاني، در کتاب حلية الاولياء.

  2. حاکم نيشابوري، امام ثعلبي، محمد جزايري، محمد بن يوسف گنجي، خطيب خوارزمي، و بسياري ديگر از دانشمندان بزرگ سني اين حديث را روايت کرده اند.
  3. الف- ابن ابي الحديد، در شرح نهج البلاغه، جلد سوم، صفحه ي 40،

    ب- مير سيد علي همداني، در مودة القربي، و بسياري ديگر.