امام علي خانه نشين مي شود











امام علي خانه نشين مي شود



قبلاً گفته شد که بسياري از بزرگان مکه مخصوصاً آنهايي که سرسختانه با پيغمبر لجاجت مي کردند، در جنگ بدر با شمشير حضرت علي کشته شدند و آنجا (در مکه) کمتر خانه اي بود که يک نفر از دست نداده باشد. از اين رو آنها از حضرت علي (ع) خيلي راضي نبودند. از طرف ديگر بسياري از اصحاب بزرگ به علت سابقه ي درخشانش در اسلام با او حسادت ورزيده، با کينه توزي و دشمني برخورد مي کردند. اين علتها دست به دست هم دادند و آن حضرت را مجبور به خانه نشيني نمودند.

ابوسفيان قبل از ظهور اسلام قافله سالار قبيله ي قريش بود که بين مکه و سوريه رفت و آمد مي کرد و پس از جنگ بدر در تمام لشکرکشي ها به سوي مدينه بر عليه اسلام فرمانده سپاه بود و او بالاخره در فتح بزرگ مکه از ترس جان به خدا ايمان آورد.

او بسيار متکبر و سرسخت و لجوج بود و همه کس را حقير مي شمرد.

وقتي که پيغمبر (ص) رحلت فرمود، او خارج از مدينه بود و به مجرد اينکه فهميد عده اي از مسلمانان با ابوبکر بيعت کرده اند بسيار خشمناک شد و رفت تا عباس عموي پيغمبر را با پيشنهادي ملاقات کند.

[صفحه 74]

او به عباس گفت: «مردم خلافت را غفلتاً و از بي خبري به قبيله ي تيمي واگذار کردند (ابوبکر از طايفه تيمي بود) و بني هاشم (طايفه ي حضرت علي «ع)» را از حق خود محروم نموده اند و سپس عمر، اين تندمزاج از قبيله ي اودي بر سر ما حکومت خواهد کرد. بيا برويم نزد علي بن ابيطالب و از او خواهش کنيم از خانه بيرون آمده حق مسلم خود را بگيرد.»

آنها به سراغ امام علي آمدند و ابوسفيان گفت: «دستت را به من بده تا با تو بيعت کنم. هرگاه کسي با ما موافقت نکرد من تمام کوچه هاي مدينه را پر از سواره نظام خواهم کرد.»

اين براي حضرت علي (ع) بهترين فرصت بود، هرگاه به حکومت حرص مي ورزيد (برخلاف گفته ي عمر که علي (ع) طمع خلافت دارد) و يا هرگاه او مي خواست تسليم هوي و هوس خويش گردد. وقتي که ابوسفيان يک مرد صاحب قدرت، با ايل و تبار پرجمعيتش با او موافقت مي کرد، عهده دار مقام خلافت مي شد.

اما امام علي (ع) به علل مشروحه ي زير به درخواست ابوسفيان رضايت نداد:

1.اساس پيشنهاد او مبتني بر احساسات ديني نبوده و او اصولاً آدم شروري بود که حضرت علي (ع) او را خوب مي شناخت.

2.در وضعيت فعلي که مدينه مرکز جنگهاي داخلي شده و جاي مشاجره و ستيزه براي احراز مقام خلافت گرديده و بيشتر مردم احتمالاً به ارتداد (خروج از دين) کشيده شوند در اين صورت نام اسلام در همه جا و براي هميشه فراموش خواهد شد.

3.جدايي و اختلاف نظر که هم اکنون درباره ي مسايل خلافت بين مهاجر و انصار پديد آمده زمان مناسبي بود تا منافقين با شيطنت و سخن چيني اسلام را از ميان بردارند.

[صفحه 75]

بنابراين امام علي (ع) ترجيح دادند تا براي فرصتي که اوضاع و احوال رضايت بخش شود صبر نمايند، به اين دليل ايشان دستشان را براي بيعت بلند نکردند و ابوسفيان با دليل وادار به موافقت شد.

سکوت و چشم پوشي امام علي (از خلافت) حاکي از خطمشي (روش) بسيار عالي او است تا از اختلاف عقيده و از دين برگشتن مردم جلوگيري کند.

اخيراً چند نفري از نويسندگان[1] مصري اظهار عقيده کرده اند که بدون شک امام علي (ع) از بسياري جهات بر ساير اصحاب پيغمبر برتري داشت و اضافه کرده اند که اگر امام علي بلافاصله زمام امور حکومت را بعد از پيغمبر به دست گرفته بود، سرنوشت مسلمانان غير از آنچه که امروز است مي بود.

محمود العقاد در کتاب عبقريه الامام مي نويسد: «اگرچه تقوي و خلوص و شايستگي امام علي عالي تر از ساير اصحاب بود اما حضرت پيغمبر او را به عنوان جانشين خود صراحتاً معرفي نکرده است و به مسلمانان اختيار داده است تا خليفه ي خود را انتخاب کنند.»

اما غافل از اينکه عمر خلافت را با آخرين وصيت ابوبکر به دست گرفت و او هم اين اختيار را به يک شوراي شش نفري واگذار کرد.

اينجانب هم اکنون نامه اي که دکتر عبدالرّحمن کيالي خطاب به آقاي اميني مؤلف کتاب الغدير نوشته و آن نامه در مقدمه ي جلد چهارم الغدير به چاپ رسيده به انگليسي ترجمه مي کنم (اينک ترجمه ي فارسي آن را مي نگارم).

«تاريخ عرب چيزي نيست جز تاريخ اسلام و اعراب در انجام

[صفحه 76]

وظيفه غفلت کردند تا آن را اصلاح نموده و تاريخ خود را آموزش دهند، زيرا آنچه که تحت نام تاريخ اسلام است (که تدريس مي کنند)، نه عملي است و نه خالي از تعصّب و اغراض شخصي.

از اين رو متأخّرين نقاد (انتقاد کنندگان) قادر نبودند تا از حقيقت و علل اصلي سرگذشتها و حوادث پرده بردارند و ارتباطات تاريخي بين آنها را کشف نمايند. در صورتي که هدف و نتيجه ي مطلوب تاريخ کشف اين چنين علتها و ارتباطات است.»

«دنياي اسلام هميشه نيازمند به آموزش علمي تاريخ بوده تا مسلمانان بدانند چه اتفاقاتي سبب شد فتوحاتي چنين بزرگ در صدر اول اسلام بنمايند.

براي مسلمانان اهميت دارد تا بدانند چگونه رويدادها رخ دادند و عامل اصلي آنها چه بوده است. مسلمانها بايد بدانند که دولتهاي اسلامي به تمدن اسلام چگونه خدمت کرده اند و يا چه ضربه هايي بر پيکر اصلي آن وارد کرده اند و مهمتر از همه ما بايد بدانيم چه وقايعي سبب شد که مسلمانها پس از رحلت پيغمبر اختلاف عقيده پيدا کنند و در اين اختلاف و عدم توافق کدام دسته بر حق بودند.

چه شد که بني هاشم (خانواده و طايفه ي پيغمبر و امام علي) از حقشان محروم شدند و تأثير انزوا و کناره گيري او (حضرت علي «ع)» در آموزش و پرورش مسلمانها چه بود؟»

«وقتي که اين سؤالات روشن شد حالا چه کاري بايد انجام شود تا اتحاد و نهضت علمي و سياسي اقتصادي بين کشورهاي اسلامي تحقق پذيرد و بعداً آن کارها فراهم شده مورد استفاده قرار گيرند.»

«در نتيجه نسل جديد بتواند آنچه که ميان صفحات کتب تاريخ تاريک و مبهم است، روشن سازد و سپس خطمشي و رفتار امام علي آن

[صفحه 77]

مثل اعلاي انسانيت و فرزندان گرامي و پيروانش را پيروي نمايد.»

«به عقيده ي من لازم است که اين وظيفه را دانشمندان اسلامي انجام دهند و کتاب شما، الغدير از آن کتابهايي است که عميقاً احکام تاريک و مبهم نويسندگان بي توجه سابق را روشن کرده است. جاي تأسّف بسيار است که تعدادي از تاريخ نويسان قديم حقايق تاريخي را واژگون کرده و بدين وسيله آنها جوانان معاصر را در ارتباط با اين حقايق به گمراهي کشانده اند.»

«نسل جديد بايستي بدانند که پيغمبر گرامي اسلام، حضرت علي (ع) را به عنوان جانشين و اجرا کننده وصيت نامه خود به طور واضح معرفي کرده است اما اصحاب آن را فراموش کرده و نظرات پيغمبر را رعايت ننمودند و هر آينه به فرمانش تن در داده بودند. سرنوشت مسلمانان غير از آنچه که حالا است رقم زده مي شد و مسلمانان هرگز گرفتار اختلاف عقيده نمي شدند، يگانگي و وحدت نظر آنها چون يک سپر، آنها را در مقابل مصائب و مشکلات حفظ مي کرد.»

«کدام داستاني دلپذيرتر از شرح زندگي مردي که براي خدا و براي برپا داشتن دين خدا زندگي کرد و کسي که بيشترين کوشش جهت راهنمايي مردم به راه راست به عمل آورد و براي راهنمايي اولياي امور (خلفا) مخلصانه دريغ نفرمود.»

«محمّد آن مربّي بزرگ بشر چنان جانشيناني مي خواست که داراي کفايت و قدرت ادراک و صاحب جرأت و کارداني باشند، چنان مرداني که قادر باشند (با روح خودشان) حد وسط بين دنياداري و دينداري را پيدا کنند و با همان خوش خوئي که پيغمبر (ص) داشت، آنها هم بايستي مردم را همچون قرآن به راه راست هدايت کنند و رفتارشان بايستي چون يک مصلح باشد. وصي پيغمبر بايد مردي باشد که خدا و

[صفحه 78]

درستي و حقانيّت در مقام قضاوت را فراموش نکند و قدمهايش از راه راست در برابر خويش و بيگانه و در زمان شکست يا غلبه سست نگردد و کسي که قادر باشد تا مطابق عقل و خرد و درستي و صداقت نسبت به رعايا تصميم بگيرد و از هواي نفس و آرزو دوري کند.»

«اما متأسفانه بايستي گفته شود که اعراب تنها فرصت تاريخي را از دست دادند و کاري کردند که برخلاف خواست پيغمبر بود و بدين وسيله تلفات و ضايعات اسلام بيش از آنچه که بتوان وصف کرد بزرگ شد.»

«اسلام در آغاز رشد و نمو با منازعه و دعوا تمام نيروي خلاقه اش را از دست داد و هر آينه آنها با هم منازعه و کشمکش نمي کردند تمام جهان را در نيم قرن اول قتح مي کردند. در حال حاضر لازم است دانشمندان اسلامي از حقايق تاريخي پرده بردارند و علل وقايع را شرح دهند و بعد از اينکه به يک نتيجه معقول رسيدند، به مسلمانان بي خبر کردار، رفتار و گفتار امام علي (ع) آن بهترين نمونه انسانيت را نشان دهند، آنها بايستي به طور صحيح زندگي و حکومت جانشين و پسر عموي پيغمبر را منتشر سازند.»

«صفات انساني و اخلاقي او بايستي منتشر شود زيرا او نمونه اعلاي دين اسلام بود. خداوند به او علم و تفسير قوانين ديني و فصاحت و بلاغت تفويض نموده و در حقيقت شمشير پيغمبر (ص) بود بر عليه دشمنانش او مردي با عزم و اراده بود که ثبات و پايداري او هرگز با حرص و تهديد متزلزل نمي گشت.»

«امامي که دوستي او بر ما فرض است، چنانکه قرآن مي گويد: "(خطاب به پيغمبر) بگو من از شما پاداشي براي رسالت خود درخواست نمي کنم جز دوستي و محبت نسبت به نزديکانم و خداوند او و فرزندان

[صفحه 79]

عزيزش را از هر گناهي پاک نگاه داشته (آنها معصوم هستند)."»

«امروزه دنياي اسلام سخت محتاج است به دانستن صفات مشخصه ي اين شخص برجسته تا چون راهنمايي سرمشق گرفته شود و مسلمانان بايستي بدانند که صفات بي نظير و خصوصيات معنوي امام علي (ع) بهترين انگيزه اي است براي جوانان تا از سختيها و فسادها جلوگيري کنند.»

«وظيفه ي دانشمندان اسلامي است که از نويسنده ي الغدير پيروي کرده به پا خيزند و عملِ بدِ تاريخ نويسان پيشين را جبران نمايند و زندگي با شکوه جانشين گرايي پيغمبر را مدلل سازند.»

اينجانب نويسنده کوشش کرده ام تا گوشه اي از زندگي پربرکت آن حضرت را ضمن بيان مقداري صفات انساني و اخلاقي و رفتار و گفتار آن اعجوبه ي تاريخ که در گسترش عدل و درستي و صداقت در جامعه تأثير بسزايي دارد شرح دهم تا چون راهنمايي براي مسلمانان سرمشق و نمونه باشد.

[صفحه 80]


صفحه 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80.








  1. عبدالفتاح مقصود و علاء الدين خروفه استادان دانشگاه الازهر قاهره در مجله ي سعد و روزنامه ي الاهرام منتشر کرده اند.