اولين ملاقات مسيحيان با پيغمبر











اولين ملاقات مسيحيان با پيغمبر



بين عربستان و سرزمين يمن ده آبادي بود بنام نجران، جايي که در آن زمان مسيحيان زندگي مي کردند. پيغمبر اسلام نامه اي به منظور تبليغات ديني براي آنها فرستاد، مثل نامه هايي که قبلاً به حکمرانان اطراف فرستاده بود.

کشيش محل به نام ابوحارثه موضوع را براي بحث با بزرگان مسيحي در ميان گذاشت.يک مرد فکور و دانشمندي به نام شارهبيل در جواب کشيش چنين اظهار داشت: «ما از پيشوايان ديني خود شنيده ايم که مي گفتند، زماني خواهد آمد که نبوت از نسل اسحاق به پسران اسماعيل منتقل خواهد شد و بعيد نيست محمّد که از فرزندان اسماعيل است همان پيغمبري باشد که بزرگان دين ما توصيه کرده اند.

من پيشنهاد مي کنم يک هيأت علمي به مدينه فرستاده شود تا ادّعاي محمد را مورد توجه قرار دهد.»

هيأت مزبور وارد مدينه شد و مستقيماً به طرف مسجد روانه گشت، اما پيغمبر بر خلاف عادتش که آماده ي پذيرايي از همه کس بود به آنها توجهي ننمود.

زيرا آنها لباسهاي گرانقيمت پوشيده بودند و انگشتري طلا در

[صفحه 56]

دست و زنجير طلا در گردن داشتند.

براي چاره انديشي به طرف امام علي راهنمايي شدند. امام علي به آنها توصيه کرد تا لباسها را عوض کنند و زيورآلات طلا را برداشته، سپس افتخار شرفيابي او را (پيغمبر) حاصل نمايند.

روز بعد پيغمبر آنها را با گرمي پذيرفت و سپس وارد مذاکره شدند، خلاصه مذاکرات به قرار ذيل بود:

پيغمبر: من اکنون شما را به توحيد و يکتاپرستي دعوت مي کنم و مي خواهم که خدا را عبادت کنيد و دستورات او را اجرا نماييد.

هيأت مسيحيان: اگر اسلام مردم را اخيراً به خداشناسي دعوت مي کند، ما مدت زمان زيادي است که خدا را پرستش نموده ايم و عقيده داريم که اطاعت او بر ما واجب است.

پيغمبر: چگونه خداي يکتا را پرستش مي کنيد در صورتي که به صليب اظهار بندگي مي نماييد و کفرآميزتر اينکه شما عقيده داريد خدا بچه اي زاييده است.

هيأت مسيحيان: ما او را چون خدا اطاعت مي کنيم. چون مردگان را زنده کرده، بيماران و زمين گيران را شفا بخشيده و از گِل پرنده ساخته آنها را به پرواز درآورده است. تمام اين کارها مقصود را مي رساند.

پيغمبر: خير صحت ندارد، حضرت عيسي يک بنده ي مخلص خدا بود و پروردگار سبب ساز او را در رحم حضرت مريم قرار داد و کارهاي غيرعادي مذکور به وسيله ي اراده ي خدا چون نمايش معجزه انجام گرفت تا مردم را هم عقيده خود کند.

[صفحه 57]

هيأت مسيحيان: چون کسي با حضرت مريم ازدواج نکرده است از اينرو مسلماً خدا پدر اوست.

در اين لحظه آيه اي از قرآن نازل شد: «حکايت حضرت عيسي نزد خدا چون حضرت آدم است. خدا آدم را از گل آفريد، سپس به او گفت به وجود آي، او هم به وجود آمد» (3-58).

پيغمبر: موقعيت حضرت مسيح شبيه حضرت آدم است که او را خدا بدون پدر آفريد، چنانچه عدم وجود پدر دليل خدايي و الوهيت است، پس حضرت آدم هم بايستي از زمانهاي خيلي قديم چون خدا پرستش مي شد.

به هر حال اين منازعه و بحث نتيجه اي نداد و آنها (هر دو طرف) قرار شد نزد خدا دعا کنند تا طرفي که لجاجت مي کند معدوم شود.

در همان وقت به پيغمبر اين چنين وحي رسيد: «هر که با وجود اين دانش که به تو رسيده درباره ي عيسي مجادله کند بيايند پسران ما و شما و زنان ما و زنان شما و نزديکترين کس ما با نزديک ترين کس شما را بخوانيم و تضرّع کنيم و آنگاه لعنت خدا را بر دروغگويان از خدا بخواهيم.» (سوره ي 3، آيه ي 60)

دو طرف حاضر شدند تا موضوع را با نفرين خدا بر يکديگر در روز بعد خاتمه دهند تا معلوم شود کدام طرف بر حق است.

سران مسيحي با يکديگر گفتند، قبل از اينکه با پيغمبر رو به رو شويم اگر او با اصحاب و سرکردگان سپاه خود آمده باشد تا قدرت مادي خود را به رخ ما بکشد مطمئناً دروغگو است. اما اگر اوبا اقوام و خويشان نزديکش آمد او به خدا اطمينان دارد و در ادعايش مرد راستگو و با حقيقتي است زيرا او حاضر است نزديکترين اقوامش را به نابودي کشد.

پيغمبر اسلام، چهار نفر که ميان مسلمانان از مقربان درگاه خدا

[صفحه 58]

بودند انتخاب کرد:

فاطمه دختر ارجمندش به عنوان زن و دو فرزندش حسن و حسين چون پسران و شوهرش امام علي مانند نزديکترين کس به خودش (مانند نفس و طبيعت خودش).

روز بعد وقتي که مسيحيان او را با خانواده اش ديدند کاملاً در حيرت فرو رفته (متعجب شدند) و يقين کردند دعايش نزد خدا مستجاب مي شود.

بالاخره مسيحيان از نفرين به يکديگر امتناع ورزيدند و قرار شد به مسلمانها جزيه (ماليات سرانه) پرداخت شود و در عوض از جان و مال آنها در برابر مهاجمين بيگانه از طرف دولت اسلام محافظت گردد (در حفاظت اسلام باشند).

بسياري از دانشمندان اسلامي[1] روايت فوق الذکر را نقل کرده اند و نتيجه گرفته اند که خدا هر دو، پيغمبر و علي، را از يک طبيعت آفريده است.

(اينها مفسّرين بزرگ سنّي مذهب هستند و الاّ تمام مفسّرين شيعه بر اين عقيده هستند که پيغمبر و علي از يک نفس واحدند.)

[صفحه 59]


صفحه 56، 57، 58، 59.








  1. الف- امام فخر رازي در ذيل آيه ي مباهله، در کتاب تفسيرش،

    ب- امام ابو اسحاق ثعلبي، در کتاب کشف البيان،

    ج- جلال الدين سيوطي، در کتاب در المنصور،

    د- جار الله زمخشري، در کتاب کاشف،

    ه- حافظ ابو نعيم اصفهاني، در کتاب حلية الاولياء،

    و- نورالدين مالکي، در کتاب فصول المهمه،

    و بسياري ديگران.