عدي بن حاتم











عدي بن حاتم



معاويه به دربان گفت: او را بيرون بر و عدي بن حاتم را داخل ساز چون داخل شد معاويه گفت: روزگار از ياد علي بن ابي طالب چه به جاي گذارده؟ عدي گفت: مگر جز ياد علي چيز ديگري را هم رعايت کرده است؟ معاويه گفت: او را چگونه دوست داري؟ عدي آهي از دل بر کشيد و گفت: به خدا سوگند دوستي ام دوستي تازه اي است که هيچ گاه کهنه نمي شود و در سويداي دلم ريشه کرده و تا روز معاد باقي است، سينه ام سرشار از عشق اوست به طوري که سراسر اندامم را فرا گرفته و انديشه ام را اشغال نموده است.

هواداران بني اميه به معاويه گفتند: اي امير مؤمنان، عدي پس از جنگ صفين خوار و ذليل گشته است. عدي گريست و اشعاري گفت که ترجمه اش اين است:

«معاويه پسر هند با من مجادله مي کند ولي همراه به هدف خود نمي بايد».

«مرا به ياد ابوالحسن علي مي اندازد در حالي که اندوه بزرگي از فراق او به دل دارم».

«من پاسخ سختي براي او دارم، البته پاسخ اندک من براي امثال او کافي است».

«وليد و عمرو گويند: عدي پس از جنگ صفين خوار و ذليل گشته است».

«گويم: راست مي گوييد، ارکان وجودم شکسته و آنان که در پناهشان بر دشمن حمله مي بردم از من مفارقت جسته اند».

«زودا که هواداران پسر هند زيان بينند و هواداران پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلم سود برند و رستگار گردند».[1] .









  1. امام علي بن ابي طالب عليه السلام، ص860-857.